Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English
Persian
needle book
سوزن دان کتابی
Other Matches
acupunctuate
با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point
سر سوزن سوزن دوزی
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
scribal
کتابی
literay
کتابی
bookman
کتابی
literary
کتابی
by the book
کتابی
bookish
کتابی
book learning
علم کتابی
credenza
قفسه یا جا کتابی
carpenter stopper
خفت کتابی
Duch arch
قوس کتابی
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
the a of a book
خوانندگان کتابی
bookplayer
شطرنج باز کتابی
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
book move
حرکت کتابی شطرنج
when reading a book
در حال خواندن کتابی
purview of a book
انچه کتابی فرامیگیرد
flex x
خرج انفجار کتابی
delectus
کتابی که پارههای برگزیده
to inset a sheet in a book
برگی را در کتابی گذاشتن
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
book draw
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
he presented me with a book
کتابی بمن پیشکشی کرد
versions
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
he presented abook to me
کتابی بمن پیشکشی کرد
version
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
with out book
برون سند کتابی ازبر
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
interpolator
کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
scissors and paste
تالیف کتابی با برشهای کتابهای دیگر
rubricator
کسیکه عنوانهای کتابی رابخط قرمز مینویسد
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
booklore
علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
sexto
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
interleave
برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن
interleaf
برگ سفید که لای برگهای کتابی بگذارند
what not
قفسه گنجه طاقچه دار کتاب دان جا کتابی
accession number
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
to prefix a chapter to a book
فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
grangerism
ارایش کتابی باموادچاپی یاعکس هایی که ازکتابهای دیگرببرند
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
A to Z
کتابی حاوی اطلاعات مربوط به نقشه راههای یک شهر یا ناحیه مشخص
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
needling
سوزن
stilus
سوزن
styli
سوزن
stylus
سوزن
styluses
سوزن
needles
سوزن
needleful
یک سوزن نخ
switch point
سوزن
bards
سوزن
bard
سوزن
needle
سوزن
needled
سوزن
whisker
سوزن بلور
needling
سوزن پیکاپ
the eye of the needle
سوراخ سوزن
work baskets
سبد سوزن و نخ
firing pin
سوزن ماشه
firing pin
سوزن اتش
darning neddle
سوزن رفوگری
test point
سوزن ازمایشی
needle
سوزن پیکاپ
pinning
ورودی با سه سوزن
touch needle
سوزن محک
vga
- سوزن یا پورت
work basket
سبد سوزن و نخ
sailmaker's needle
سوزن چادردوزی
needled
سوزن پیکاپ
pointsman
سوزن بان
packing needle
سوزن جوالدوزی
needles
سوزن پیکاپ
needle point
نوک سوزن
sew
سوزن کاری
drilling pipe
سوزن حفاری
prick
خراش سوزن
switch
سوزن دوراهی
switched
سوزن دوراهی
switches
سوزن دوراهی
housewife
سوزن دان
housewives
سوزن دان
staple
سوزن منگنه
pinned
ورودی با سه سوزن
acicular
سوزن وار
aciculate
سوزن وار
aciform
بشکل سوزن
pin
ورودی با سه سوزن
catwhisker
سوزن بلور
belonephebia
سوزن هراسی
inject
سوزن زدن
darning needle
سوزن رفوگری
pricks
خراش سوزن
injected
سوزن زدن
pricking
خراش سوزن
injecting
سوزن زدن
core nail
سوزن هسته
injects
سوزن زدن
pricked
خراش سوزن
glossarist
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
gates
سوزن اتصال به یک FET
gate
سوزن اتصال به یک FET
needled
با سوزن تزریق کردن
needle
سوزن دوزی کردن
needled
سوزن دوزی کردن
eye
گوشوارهای سوراخ سوزن
needle
با سوزن تزریق کردن
needlework
کار سوزن دوزی
vaccine point
سوزن ابله کوبی
dog spike
سوزن نوک گیر
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
needles
سوزن دوزی کردن
needling
با سوزن تزریق کردن
needle lace
کار سوزن دوزی
eying
گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing
دهانه سوراخ سوزن
eyes
دهانه سوراخ سوزن
needle test of vicat
ازمایش با سوزن ویکا
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
firing pin
سوزن قفل اتش
eying
دهانه سوراخ سوزن
needling
سوزن دوزی کردن
eye
دهانه سوراخ سوزن
eyes
گوشوارهای سوراخ سوزن
needles
با سوزن تزریق کردن
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
eyeing
گوشوارهای سوراخ سوزن
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
There is no room to throw a needle .
<proverb>
جاى سوزن انداختن نیست .
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
needling
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
needled
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
switchman
سوزن بان راه اهن
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
etui
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
prickling
احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
jack
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jacks
ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
reeve
ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
acupuncture
روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
center fire
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
twelvemo
کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
duodecimo
کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
staple
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
to prick at something
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
epitomist
شخصی که کتابی را خلاصه کند خلاصه نویس
embriodery
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
sockets
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needling
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pinning
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
printhead
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com