English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
affidavits سوگند نامه
swearing formula سوگند نامه
Other Matches
swears سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swear سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificates رضایت نامه شهادت نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
sacraments سوگند
adjuration سوگند
attestation سوگند
oaths سوگند
oath سوگند
sacrament سوگند
upon my honor به شرافتم سوگند
take oath سوگند یادکردن
upon my world بشرافتم سوگند
swearings-in سوگند دادن
swearing in سوگند دادن
swearing-in سوگند دادن
swear سوگند خوردن
swearing اتیان سوگند
abjure سوگند شکستن
abjured سوگند شکستن
abjures سوگند شکستن
abjuring سوگند شکستن
to swear an oath [on, to] , to take an oath [on; to] سوگند خوردن [به]
swears سوگند خوردن
oddest :سوگند ملایم
odder :سوگند ملایم
odd :سوگند ملایم
administering an oath سوگند دادن
administration سوگند دادن
od سوگند ملایم
oath of allegiance سوگند وفاداری
Hippocratic oath سوگند بقراطی
false oath سوگند دروغ
gar سوگند ملایم
abstention from taking an oath نکول سوگند
loyalty oath [American E] سوگند وفاداری
adjure سوگند دادن
adjurer سوگند دهنده
admirster an oath سوگند دادن
by god سوگند بخدا
by g به جرجیس سوگند
administrations سوگند دادن
to take an oath سوگند خوردن
to lift one's hand سوگند خوردن
to administer سوگند دادن
taking an oath اتیان سوگند
take an oath سوگند خوردن
up my conscience به وجدانم سوگند
swear by سوگند خوردن به
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
wager of law تبری جستن با سوگند
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
to perjure oneself سوگند شکنی کردن
god-awful سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
sanctity of an oath حرمت سوگند یا قسم
to swear by all that is sacred بمقدسات عالم سوگند
attests سوگند یاد کردن
attesting سوگند یاد کردن
attested سوگند یاد کردن
attest سوگند یاد کردن
to swear like a trooper زیاد سوگند خوردن
put a person on his oath کسی را سوگند دادن
perjure سوگند دروغ خوردن
goddammit سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
official oath سوگند قانونی یا رسمی
swear on سوگند به چیزی خوردن
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
manswear سوگند دروغ خوردن
sanction فتوای کلیسایی سوگند
forswears سوگند دروغ خوردن
sanctioned فتوای کلیسایی سوگند
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
sanctions فتوای کلیسایی سوگند
abjeure با سوگند ترک کردن
abjurer or abjuror سوگند شکن ترک
sanctioning فتوای کلیسایی سوگند
perjuring سوگند دروغ خوردن
perjures سوگند دروغ خوردن
goddamn سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswear سوگند دروغ خوردن
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
coronation oath سوگند هنگام تاج گذاری
in my f. به ایین سوگند خدامی داند
conjuring سوگند دادن جادو کردن
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
attesting سوگند دادن تصدیق کردن
attested سوگند دادن تصدیق کردن
conjures سوگند دادن جادو کردن
attests سوگند دادن تصدیق کردن
attest سوگند دادن تصدیق کردن
conjure سوگند دادن جادو کردن
conjured سوگند دادن جادو کردن
to keep an oath inviolate معتبر نگه داشتن سوگند
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
to swear tre sonagainstany one سوگند برای خیانت بکسی خوردن
compurgator یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
they are sworn frends بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
i swore him to secrecy او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
he swore off drinking سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
to swear in با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
by the holy poker سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
abjuration عهد شکنی سوگند شکنی
letter نامه
letters نامه
manifest نامه
manifests نامه
manifested نامه
manifesting نامه
correspoundence نامه ها
epistle نامه
breve نامه
carrier نامه بر
epistles نامه
carriers نامه بر
post boy نامه بر
recognizance التزام نامه
questionary پرسش نامه
warrant of attorney اجازه نامه
pursuivant نامه رسان
power of procuration اجازه نامه
letter of introduction معرفی نامه
testimonials گواهی نامه
recognizance تعهد نامه
letter no نامه شماره 5
letter of a اگاهی نامه
letter of a اطلاع نامه
power of authority اجازه نامه
letter of indemnity ضمانت نامه
letter of indemnity غرامت نامه
road book راه نامه
registered letter نامه سفارشی
statement of a claim افهار نامه
letter of invitation دعوت نامه
letter of recommendation سفارش نامه
passionary شهادت نامه
packet boat کشتی نامه بر
mailer نامه رسان
marriage bed عقد نامه
marriage contract عقد نامه
light list چراغ نامه
letters patent نامه سرگشاده
letter of recommendation توصیه نامه
letter writer نامه نگاری
letter writer نامه نویس
letter writing نامه نگاری
letters of administration قیم نامه
letters of procurator وکالت نامه
warrant of attorney وکالت نامه
pigeongram نامه کبوتر
passionary مصیبت نامه
letters patent نامه سرگشوده
memorandum of understanding تفاهم نامه
byelaw ایین نامه
bylaw ایین نامه
bylaws ایین نامه
certificate of incorporation شرکت نامه
circular letter نامه اداری
collins نامه پر سود
concession deed امتیاز نامه
concessionary agreement امتیاز نامه
concordat موافقت نامه
letter of reference معرفی نامه
letter of reference توصیه نامه
bill of divorce طلاق نامه
bill of exception اعتراض نامه
bill of indicment ادعا نامه
bill of lading بار نامه
bill of sale بیع نامه
billet doux نامه عاشقانه
by low ایین نامه
l/c اعتبار نامه
corrigenda غلط نامه
gender tree شجره نامه
genealogical tree شجره نامه
genealogical tree نسب نامه
guaranty ضمانت نامه
deed of gift هبه نامه
lease contract اجاره نامه
leetter writing نامه نگاری
leter of condolenee تعزیت نامه
letter book رونوشت نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com