English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
contactor سویچ الکتریکی کنترل از راه دور
Other Matches
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
switch سویچ برق سویچ زدن
switched سویچ برق سویچ زدن
switches سویچ برق سویچ زدن
electric control کنترل الکتریکی
epos سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
switch سویچ
switches سویچ
switched سویچ
motor brush starting switch سویچ زغالی
magnetic starting switch سویچ مغناطیسی
ignition switch سویچ ماشین
combination switch سویچ چندکاره
thermal switch سویچ حرارتی
thermoswitch سویچ حرارتی
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
toggle switch سویچ چند وضعیتی
turn on شیراب یا سویچ برق رابازکردن
switch horn سویچ مین شاخک دار
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
toggles سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
toggle سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
cut out قطع جریان سویچ قطع برق وغیره
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
electrical الکتریکی
electric الکتریکی
electrotechnical الکتریکی
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
corona discharge تخلیه الکتریکی
image تصویر الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
electrical conductivity هدایت الکتریکی
electric heater گرم کن الکتریکی
engine موتورغیر الکتریکی
electric tension فشار الکتریکی
images تصویر الکتریکی
specific conductance رسانندگی الکتریکی
electric filter صافی الکتریکی
flux فلوی الکتریکی
voltage فشار الکتریکی
dielectric polarization قطبش دی الکتریکی
electric force نیروی الکتریکی
electrical insulator عایق الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
electric flux شار الکتریکی
electric component قطعه الکتریکی
electric brake ترمز الکتریکی
electrifying الکتریکی کردن
electrified الکتریکی کردن
resistor مقاومت الکتریکی
resistors مقاومت الکتریکی
isolating به صورت الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
conduction رسانایی الکتریکی
electrical analogue مشابهات الکتریکی
dielectric power قدرت دی الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
electrical angle زاویه الکتریکی
isolates به صورت الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
electric traction کشش الکتریکی
static breeze وزش الکتریکی
electric traction قوه الکتریکی
electrify الکتریکی کردن
electrifies الکتریکی کردن
electrical breeze وزش الکتریکی
electric wave موج الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
isolate به صورت الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
electric eye چشم الکتریکی
electrovalence فرفیت الکتریکی
electrovalency فرفیت الکتریکی
electrolysis تجزیه الکتریکی
magic eye چشم الکتریکی
electric discharge تخلیه الکتریکی
electric coupling پیوست الکتریکی
electric coupling تزویج الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
electric contact کنتاکت الکتریکی
electric constant ثابت الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
electric clock ساعت الکتریکی
electropathy مداوای الکتریکی
electron bombbardment بمباران الکتریکی
electromotor موتور الکتریکی
electric energy انرژی الکتریکی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
electric drive محرکه الکتریکی
electric resistance مقاومت الکتریکی
electric primer چاشنی الکتریکی
electrolytic capacitor خازن الکتریکی
electrolytic iron اهن الکتریکی
electric potential پتانسیل الکتریکی
electric machine ماشین الکتریکی
electromagnet اهنربای الکتریکی
electromigration مهاجرت الکتریکی
electromotor محرک الکتریکی
electric circuit مدار الکتریکی
electrode قطب الکتریکی
electric apparatus دستگاه الکتریکی
discharges تخلیه الکتریکی
discharge تخلیه الکتریکی
gold contacts اتصالات الکتریکی
gyro compass قطبنمای الکتریکی
electrical transcription ضبط الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
electrical resistivity مقاومت الکتریکی
electrical prospecting کاوش الکتریکی
electrical model مدل الکتریکی
dielectric viscosity لختی دی الکتریکی
dielectric strength پایدار دی الکتریکی
dielectric stress بار دی الکتریکی
electrical interface تداخل الکتریکی
dielectric strain بار دی الکتریکی
electrodes قطب الکتریکی
gasoline electric بنزین الکتریکی
transcription ضبط الکتریکی
electric charge بار الکتریکی
flash fuze چاشنی الکتریکی
electric bulb لامپ الکتریکی
electric break down شکست الکتریکی
electric field میدان الکتریکی
electric balance تعادل الکتریکی
electro erosion فرسایش الکتریکی
electric attraction جاذبه الکتریکی
electrise الکتریکی کردن
galvano cautery داغ الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
transcriptions ضبط الکتریکی
voltages فشار الکتریکی
conductivity رسانندگی الکتریکی
charges بار الکتریکی
electrical سیستم الکتریکی
circuit جریان الکتریکی
circuit اتصال الکتریکی
circuits جریان الکتریکی
capacitance فرفیت الکتریکی
charge بار الکتریکی
electroplating ابکاری الکتریکی
all electric تماما" الکتریکی
circuits اتصال الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
voltaism ولتاژ الکتریکی
electric shocks شوک الکتریکی
air dielectric دی الکتریکی هوا
electric shock شوک الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com