English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
groschen سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
Other Matches
pistole سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
kreutzer نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
minute book دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
whilom پیشتر
beforetime پیشتر
aforetime پیشتر
of yon پیشتر
before پیشتر
formerly پیشتر
forrader پیشتر
forrarder پیشتر
heretofore پیشتر
wh lom پیشتر سابقا
it is like that .i had before مانند ان است که پیشتر داشتم
give two months notice دو ماه پیشتر اخطار دادن
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
Germanic المانی
germain ) : المانی
jerry المانی
germanize المانی کردن
germanization المانی شدن
high dutch زبان المانی
German measles سرخجه المانی
hans المانی یاهلندی
schnauzer سگ " تری یر "المانی نژاد
teutonize به المانی ترجمه کردن
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
germanize المانی ماب کردن
alemannic لهجهء مخصوص المانی
gotha یکجورهواپیمای بزرگ المانی
pfennig مسکوک مسی المانی
hun مخرب تمدن المانی
fokker یکجورهواپیمای جنگی المانی
junker اصیل زاده المانی
land grave کنت قدیم المانی
panzer لشگر زرهی المانی
germanity صفات ویژه المانی
currencies رواج
currency رواج
popularity رواج
propagation رواج
vogue رواج
booming رواج
boomed رواج
boom رواج
prevalence رواج
circulations رواج
booms رواج
circulation رواج
Gothic حروف سیاه قلم المانی
junker جوان نجیب زاده المانی
germanism اصطلاحات ویژه زبان المانی
doberman pinscher سگ پاسبان المانی متوسط الجثه
kummel نوشابه المانی زیره دار
germanist دانشمند فرهنگ و زبان المانی
goes رواج داشتن
trend-setters رواج دهنده
demonetize از رواج اندختن
go رواج داشتن
circulating edium وسیله رواج
trend-setter رواج دهنده
issue رواج دادن
propounding رواج دادن
propound رواج دادن
immobilizing از رواج انداختن
immobilizes از رواج انداختن
immobilised از رواج انداختن
immobilized از رواج انداختن
immobilize از رواج انداختن
propounder رواج دهنده
immobilises از رواج انداختن
propounds رواج دادن
immobilising از رواج انداختن
issued رواج دادن
issues رواج دادن
thaler یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
landgravine لقب برخی از شاهزادگان المانی است
hegelianism مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
lansquenet سربازپیاده مزدورو المانی در سده هفدهم
goth یکی از اقوام المانی قدیم بربری
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
circulation رواج پول رایج
circulations رواج پول رایج
go گشتن رواج داشتن
goes گشتن رواج داشتن
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
pfenin سکه مس المانی که ارزش ان برابراست با یک صدم ARK
Marxism روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
propagating پخش شدن رواج دادن
propagates پخش شدن رواج دادن
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
propagated پخش شدن رواج دادن
propagate پخش شدن رواج دادن
minnesinger شاعر غزل سرای المانی درسدههای 21تا 41میلادی
mauser یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
article had two notes داشت
conservation داشت
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
apanage اختصاص داشت
expectantly با چشم داشت
talented درون داشت
talent درون داشت
talents درون داشت
expectation چشم داشت
expectations چشم داشت
when will women have the vote? خواهند داشت
without letted باز داشت
note book دفتریاد داشت
he loved her dear اوبسیاردوست داشت
he adored that woman ان زن رابسیاردوست می داشت
factum یاد داشت
dwelt منزل داشت
durst زهره داشت
to take notes of یاد داشت برداشتن از
to take down یاد داشت کردن
to set down یاد داشت کردن
He looked well groomed . He had a tidy appearance . سرووضع مرتبی داشت
he kept me waiting مرامنتظریامعطل نگاه داشت
to minute down یاد داشت کردن
to make a note of یاد داشت کردن
he complained with reason داشت که گله میکرد
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
prospectiveness چشم داشت به اینده
the dog wasled سگ بند در گردن داشت
i will note it down یاد داشت میکنم
annotator یاد داشت کننده
outlook منظره چشم داشت
block note paper دسته کاغذیاد داشت
marrige of convenience پیوند با چشم داشت
He was looking for you. داشت دنبالت می گشت
disposure نمایش عرضه داشت
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
to make a minute of یاد داشت کردن
writing pad دسته یاد داشت
it weighed kilogrammes بود سه کیلوگرم وزن داشت
The girl was penciling her eyebrows . دخترک داشت ابروهایش را می کشید
All his belongings were stolen . هرچه داشت بردند (دزدیدند)
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
He was running like a madman. عین دیوانه ها داشت می دوید
She was talking to (with ) a friend . داشت با دوستش صحبت می کرد
that point was of p interest ان نکته جالبیست ویژهای داشت
prospect of success چشم داشت یا امید کامیابی
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
he was in purpose to do it در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones هرچه خوب داشت فروخت
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
fusilier سربازی که تفنگ چخماقی داشت
fusileer سربازی که تفنگ چخماقی داشت
durst جرات داشت جسارت کرد
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
count palatine قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
He wanted to incite the people. قصد داشت مردم راتحریک کند
marshalsea دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
life is not worth an hour's p ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
to preach from notes از روی یاد داشت وضع کردن
he made me wait مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
She married a man old eonugh to be her father. با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
no paternosterŠno p تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
She was crying over her misfortunes. ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
of livery ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
to serve a notice on some one اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
lostlabour کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
ashkenazim عنوان یهودیان المانی که در مقابل سفارادی که به یهودیان اسپانیا وپرتقال اطلاق میشود
parnassian نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
nestorianism عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
teutonic از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
He was killed when his parachute malfunctioned. بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
paphian وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
peony طرح شقایق فرنگی [این طرح در فرش های چینی و مفول رواج داشته و بیشتر حاشیه ها را با آن پر می کنند.]
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
mum's the word این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
she smiled sweetly لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com