English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
Other Matches
espalier چوب بندی برای تربیت نهال میوه
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
halterbreak کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
to give reasons for a thing دلیل برای چیزی اوردن
to make a study of something برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to pick on برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
well-bred با تربیت تربیت شده
hawking شکارباباز سرفه برای بیرون اوردن خلط
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
cupidity حرص واز برای بدست اوردن مال
hemostat اسباب یا دارویی برای بند اوردن خونریزی
to have a bone to pick بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
pickup انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to take out a patent حق ثبت شده برای استفاده ازاختراعی بدست اوردن
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
mezereum پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
well bred با تربیت
ill mannered بی تربیت
ill bred بی تربیت
education تربیت
gross بی تربیت
bearish بی تربیت
pedagogy تربیت
chuff بی تربیت
churl بی تربیت
gentry تربیت
uncivil بی تربیت
uncivilly بی تربیت
barbarous بی تربیت
cultivation تربیت
grosser بی تربیت
grossed بی تربیت
nurturing تربیت
ill-bred بی تربیت
mannerless بی تربیت
genteelness تربیت
grosses بی تربیت
grossest بی تربیت
gentlest با تربیت
gentler با تربیت
gentle با تربیت
upbringing تربیت
gentrice تربیت
nurture تربیت
nurtured تربیت
nurtures تربیت
grossing بی تربیت
half bred بی تربیت
unpolished بی تربیت
unmannerly بی تربیت
mannerliness تربیت
impolite بی تربیت
caddish بی تربیت
low bred بی تربیت
lowbred بی تربیت
randy بی تربیت
blowzed بی تربیت
manner تربیت
true bred با تربیت
good breeding تربیت
train تربیت کردن
trains تربیت کردن
trained تربیت کردن
educates تربیت کردن
abetting تربیت کردن
rudesby ادم بی تربیت
reared تربیت کردن
to bring up تربیت کردن
an a woman زن تربیت شده
school تربیت اسب
schools تربیت اسب
educate تربیت کردن
abetted تربیت کردن
carl ادم بی تربیت
rear تربیت کردن
teach تربیت کردن
instruct تربیت کردن
give lessons تربیت کردن
educate تربیت کردن
genteely از روی تربیت
steerage اداره تربیت
educative تربیت امیز
train [teach] تربیت کردن
undisiplined تربیت نشده
educating تربیت کردن
reeducation تربیت مجدد
accomplished تربیت شده
hoyden روستایی بی تربیت
schooling تربیت اسب
trainable تربیت پذیر
abets تربیت کردن
abet تربیت کردن
rearing تربیت کردن
physical education تربیت بدنی
rears تربیت کردن
teacher training تربیت معلم
made تربیت شده
boors ادم بی تربیت
education تعلیم و تربیت
boor ادم بی تربیت
fish culture تربیت ماهی
cultured تربیت شده
cad ادم بی تربیت
genteel تربیت شده
cads ادم بی تربیت
housebroken حیوان تربیت شده
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
ineducable غیر قابل تربیت
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
manege محل تربیت اسب
zootechnical وابسته به فن تربیت حیوانات
schools تادیب یا تربیت کردن
disciplinary تادیبی وابسته به تربیت
school تادیب یا تربیت کردن
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
underbred نااصل زاده بی تربیت
aviculture تربیت مرغ مرغداری
educationally از راه تعلیم و تربیت
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
ill bred غیر متمدن بد تربیت شده
highbred دارای تربیت یانجابت خانوادگی
civility نجابت ورفتار خوب تربیت
carle شخص پست ادم بی تربیت
wcce کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
manege مانژ میدان تربیت اسب یاسوارکاری
zootechny روش تربیت و رام کردن جانوران
thorough paced بهمه جور قدم تربیت شده
trainable mentally retarded عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
zootechnics روش تربیت ورام کردن جانوران
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
falconry تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
espalir چوب بندی جهت تربیت نهال میوه
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
dressage حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
probation کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
trainable تربیت شدنی قطار شدنی
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
breed تولید کردن تربیت کردن
breeds تولید کردن تربیت کردن
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com