Dictiornary-Farsi | سیاست قبول مخاطره | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
brinkmanship	سیاست قبول مخاطره


Other Matches

aventurous	مخاطره طلب مخاطره امیز
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.	ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker	سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
monetrarist keynesian debate	اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
Lets play that again .	قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
hazarding	مخاطره
risks	مخاطره
menaces	مخاطره
menaced	مخاطره
menace	مخاطره
risked	مخاطره
risk	مخاطره
hazard	مخاطره
hazards	مخاطره
hazarded	مخاطره
riskier	پر مخاطره
riskiest	پر مخاطره
risking	مخاطره
venturous	پر مخاطره
risky	پر مخاطره
adventures	مخاطره
death trap	پر مخاطره
death traps	پر مخاطره
gadarene	در مخاطره
adventure	مخاطره
jeopardy	مخاطره
perils	مخاطره
peril	مخاطره
adventuress	زن مخاطره طلب
risks	به مخاطره انداختن
perilous	مخاطره امیز
at all hazard	با هر گونه مخاطره
risking	به مخاطره انداختن
adventurous	مخاطره طلب
risk	به مخاطره انداختن
endangered	به مخاطره انداختن
safety hazard	مخاطره ایمنی
endanger	به مخاطره انداختن
endangering	به مخاطره انداختن
endangers	به مخاطره انداختن
venturesome	مخاطره امیز
precarious <adj.>	مخاطره آمیز
adventures	ماجرا مخاطره
riskiness	مخاطره امیزی
riskful	مخاطره امیز
risked	به مخاطره انداختن
imperil	در مخاطره انداختن
imperiled	در مخاطره انداختن
imperiling	در مخاطره انداختن
imperilled	در مخاطره انداختن
imperilling	در مخاطره انداختن
imperils	در مخاطره انداختن
hazardously	بطور مخاطره امیز
perdue	ماموریت مخاطره امیز
perdu	ماموریت مخاطره امیز
risks	مخاطره ریسک خطر
risk	مخاطره ریسک خطر
risking	مخاطره ریسک خطر
venture	مخاطره معامله قماری
ventured	مخاطره معامله قماری
to run the hazard	خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
adventurously	باجرات مخاطره طلبی
to seek adventures	مخاطره جویی کردن
riskily	بطور مخاطره امیز
to take	مخاطره معامله قماری
adventures	تجارت مخاطره امیز
risked	مخاطره ریسک خطر
venture capital	سرمایه مخاطره امیز
venturing	مخاطره معامله قماری
ventures	مخاطره معامله قماری
adventure	تجارت مخاطره آمیز
hazarded	اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding	اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards	اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard	اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
adopted types	انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
adventure	درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventures	: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
to a in	باجرات وبابیم مخاطره به جایی داخل شدن
king craft	سیاست
kingcraft	سیاست
policies	سیاست
diplomacy	فن سیاست
politic	سیاست
policy	سیاست
politcs	سیاست
politics	سیاست
policy making	سیاست گذاری
anti inflationary policy	سیاست انقباضی
development policy	سیاست توسعه
budgetary policy	سیاست بودجهای
diplomatically	سیاست مابانه
economic policy	سیاست اقتصادی
expansionary policy	سیاست انبساطی
fair deal	سیاست منصفانه
employment policy	سیاست اشتغال
politics	سیاست مدون
politics	علم سیاست
politicians	سیاست مدار
politicians	اهل سیاست
politician	سیاست مدار
politician	وارددر سیاست
policy-making	سیاست گذاری
anti development policy	سیاست ضد توسعه
politician	اهل سیاست
colonialism	سیاست مستعمراتی
politicians	وارددر سیاست
financial policy	سیاست مالی
public policy	سیاست عمومی
laisser faire	سیاست اقتصادازاد
power politics	سیاست زور
king craft	سیاست پادشاهی
political sclence	سیاست مدن
acrobat	سیاست باز
social policy	سیاست اجتماعی
realpolitik	سیاست زور
stop go policy	سیاست تثبیت
tax policy	سیاست مالیاتی
laissez faire	سیاست اقتصادازاد
mercantilism	سیاست بازرگانی
monetary policy	سیاست پولی
the policy of the government	سیاست دولت
public life	زندگی در سیاست
realpolitik	سیاست عملی
new deal	سیاست جدید
neutralism	سیاست بی طرفی
national policy	سیاست ملی
policy	مسلک سیاست
monopolist	سیاست انحصاری
acrobats	سیاست باز
realpolitik	سیاست تجربی
fiscal policy	سیاست مالی
wage policy	سیاست دستمزد
policies	مسلک سیاست
foreign policy	سیاست خارجی
commercial policy	سیاست بازرگانی
fiscal policy	سیاست مالیاتی
health policy	سیاست بهداشتی
policy of contianment	سیاست تحدیدی
politcs	علم سیاست
income policy	سیاست درامدی
restrictionism	سیاست محدودیت
politcs	سیاست شناسی
policy makers	سیاست گذاران
diplomacy	سیاست سیاستمداری
politick	سیاست بافی کردن
political sclence	علم سیاست کشورها
import substitution policy	سیاست جانشینی واردات
policy of d.	سیاست واگذاری اوضاع
active fiscal policy	سیاست مالی فعال
pricing policy	سیاست قیمت گذاری
executive council [of a political party]	شورای مجریه [سیاست]
income policy	سیاست مربوط به درامدها
to launch in to politics	داخل سیاست شدن
I have nothing to do with politics.	کاری به سیاست ندارم
tools of fiscal policy	ابزار سیاست مالی
tools of monetary policy	ابزار سیاست پولی
The policy of balance of power.	سیاست موازنه قدرت
International politics.	سیاست بین الملل
tight money	سیاست پولی انقباضی
citizenship [status of a citizen]	ملیت [حقوق] [سیاست]
nationality [citizenship]	ملیت [حقوق] [سیاست]
To enter politics .	وارد سیاست شدن
punitory	جزائی سیاست امیز
pure fiscal policy	سیاست مالی خالص
pure monetary policy	سیاست پولی خالص
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
the open door policy	سیاست دروازههای باز
party politics	سیاست بازیهای حزبی
expansionary monetary policy	سیاست پولی انبساطی
contractionary monetary policy	سیاست پولی انقباضی
restrictive fiscal policy	سیاست مالی انقباضی
contractionary fiscal policy	سیاست مالی انقباضی
to retire from politics	از سیاست بازنشسته شدن
institutionalism	سیاست خیریه واخلاقی
intransigeance	سخت گیری در سیاست
restrictive monetary policy	سیاست پولی انقباضی
credit squeeze	سیاست انقباض اعتبار
expansionary fiscal policy	سیاست مالی انبساطی
easy money policy	سیاست گشایش پول
discretionary fiscal policy	سیاست مالی اختیاری
discount rate policy	سیاست نرخ تنزیل
diplomatize	سیاست مداری کردن
functional finance	سیاست مالی اصولی
opposition party	حزب مخالف [سیاست]
decision making policy	سیاست تصمیم گیری
labour policy	سیاست استخدام کارکنان
launch into politics	داخل سیاست شدن
plateform	اعلامیه سیاست دولت
executive [of a political party]	مجلس اجرائی [سیاست]
policy instrument	ابزار اجرای سیاست
agricultural support policy	سیاست حمایت از کشاورزی
executive council [of a political party]	مجلس اجرائی [سیاست]
executive [of a political party]	شورای مجریه [سیاست]
outward looking policy	سیاست برون نگر
ostrich policy	سیاست خود فریبی
nonintervention	سیاست عدم مداخله
austere fiscal policy	سیاست مالی مضیق
nonintervention	سیاست کناره گیری