Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
mercantilism
سیاست موازنه بازرگانی کشور
Other Matches
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
favorable balance of trade
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
mercantilism
سیاست بازرگانی
commercial policy
سیاست بازرگانی
favourble balance of trade
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
interstate commerce
بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
geopolitics
درمشی سیاسی و سیاست خارجی کشور
bagger my neihbour trade palicy
سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
imperialism
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate
اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
counterbalanced
موازنه
equilibrium
موازنه
balance
موازنه
balances
موازنه
counterbalance
موازنه
equilibrator
موازنه
equilibrium
موازنه موازنه
equilibration
موازنه
counterbalances
موازنه
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
counterbalances
موازنه کردن
compensation level
تراز موازنه
compensation point
نقطه موازنه
balance of payments
موازنه پرداختها
libratory
موازنه کننده
equilibrate
موازنه کردن
equilibrium
موازنه و تعادل
trade balance
موازنه تجارتی
to strike a balance
موازنه دراوردن
to rule off
موازنه کردن
active balance
موازنه مثبت
adverse balance
موازنه منفی
balances of payments
موازنه پرداختها
counterbalanced
موازنه کردن
counterbalance
موازنه کردن
material balance
موازنه مواد
mass balance
موازنه جرم
trade balance
موازنه تجاری
compensating reservoir
حوض موازنه
balancing reservoir
حوض موازنه
balance of trade
موازنه تجاری
charge balance
موازنه بار
equilibrist
طرفدارسیاست موازنه
balanced reaction
واکنش موازنه شده
balance
موازنه تتمه حساب
stabilized
بحالت موازنه دراوردن
stabilizes
به حالت موازنه در اوردن
stabilizes
بحالت موازنه دراوردن
balances
موازنه صورت وضعیت
stabilises
به حالت موازنه در اوردن
stabilises
بحالت موازنه دراوردن
balances
موازنه تتمه حساب
balance
موازنه صورت وضعیت
stabilised
به حالت موازنه در اوردن
stabilised
بحالت موازنه دراوردن
balance
موازنه کردن تعادل
strike a balance
موازنه بدست اوردن
stabilising
بحالت موازنه دراوردن
stabilising
به حالت موازنه در اوردن
stabilized
به حالت موازنه در اوردن
balances
موازنه کردن تعادل
stabilize
به حالت موازنه در اوردن
stabilize
بحالت موازنه دراوردن
deficits
کسر موازنه کمبود سرمایه
balance of international payment
موازنه پرداختهای بین المللی
birling
مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
deficit
کسر موازنه کمبود سرمایه
skid fin
باله موازنه در هواپیمای دوباله
english hand balance
بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
poise
وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
deficit
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
candlesticks
بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
deficits
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
roadwheel arm
بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
swan scale
تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
long run equilibrium
موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
thermostatics
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
dish rag
حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
emporetic
بازرگانی
merchantry
بازرگانی
mercantile agent
بازرگانی
commercial
بازرگانی
trading
بازرگانی
traded
بازرگانی
commerce
بازرگانی
mercantile
بازرگانی
trade
بازرگانی
relating to business
<adj.>
بازرگانی
for-profit
<adj.>
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
بازرگانی
commercial
<adj.>
بازرگانی
business
<adj.>
بازرگانی
business cycle
دور بازرگانی
business activity
فعالیت بازرگانی
board of trade
وزارت بازرگانی
board of trade
هیئت بازرگانی
business union
اتحادیه بازرگانی
sea borne commerce
بازرگانی دردریا
bill exchange
برات بازرگانی
quasi commercial
نیمه بازرگانی
bilateral trade
بازرگانی دو طرفه
chamber of commerce
اطاق بازرگانی
commercial attache
وابسته بازرگانی
trade fair
نمایشگاه بازرگانی
business enterprise
بنگاه بازرگانی
trade fairs
نمایشگاه بازرگانی
jobbing
واسطه بازرگانی
trade secrets
اسرار بازرگانی
trade secret
اسرار بازرگانی
volume of trade
حجم بازرگانی
trade mark
علامت بازرگانی
trade deficit
کسری بازرگانی
quasi commercial
شبه بازرگانی
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
chamber of trade
اتاق بازرگانی
merchant marine
ناوگان بازرگانی
trades unions
اتحادیه بازرگانی
mart
مرکز بازرگانی
maritime commerce
بازرگانی دریایی
trade unions
اتحادیه بازرگانی
internal trade
بازرگانی داخلی
foreign trade
بازرگانی خارجی
commercial banks
بانکهای بازرگانی
domestic trade
بازرگانی داخلی
merchantman
کشتی بازرگانی
merchant banks
بانک بازرگانی
balance of trade
تراز بازرگانی
commercial representative
نمایندگی بازرگانی
idiograph
نشان بازرگانی
commercial revolution
انقلاب بازرگانی
commercial tax
مالیات بازرگانی
chamber of commerce
اتاق بازرگانی
emporia
مرکز بازرگانی
emporium
مرکز بازرگانی
emporiums
مرکز بازرگانی
commercial bank
بانگ بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
trade union
اتحادیه بازرگانی
business
موسسه بازرگانی
businesses
موسسه بازرگانی
commercially
از راه بازرگانی
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
business transaction
داد و ستد بازرگانی
trade journal
روزنامه یا مجله بازرگانی
broker
واسطه معاملات بازرگانی
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
business
کسب و کار بازرگانی
maritime
وابسته به بازرگانی دریایی
businesses
کسب و کار بازرگانی
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
business economics
علم اقتصاد بازرگانی
brokering
واسطه معاملات بازرگانی
brokers
واسطه معاملات بازرگانی
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
ideograph
سمبل و علامت بازرگانی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
commercial intercourse
معامله یا مراوده بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
brokered
واسطه معاملات بازرگانی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
kingcraft
سیاست
policies
سیاست
politics
سیاست
king craft
سیاست
policy
سیاست
politcs
سیاست
politic
سیاست
diplomacy
فن سیاست
overseas trade fair
نمایشگاه بین المللی بازرگانی
emporiums
جای بازرگانی مرکز فروش
foreign trade multiplier
ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
emporia
جای بازرگانی مرکز فروش
emporium
جای بازرگانی مرکز فروش
jaycee
عضو اطاق بازرگانی جوانان
international chamber of commerce
اتاق بازرگانی بین المللی
microeconomics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
chamber of commerce
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
industries and mines
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
indiaman
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com