English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
Other Matches
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
notation که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
notations که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
opportunity target هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
deusexmachina شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
debutant نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
drop down menu منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
thunderhead توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
righting منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
postscript سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
postscripts سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد
right منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
ripple through effect نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
prefix notation عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
characteristic diagram for the steel دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
palnut مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
inserting مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
insert مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
cartridges کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
laitance حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد
in consequence of براثر
they fought with courage براثر
potentize براثر
drawing tools مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
magnetostriction تغییر شکل براثر مغناطیس
see stars <idiom> براثر ضربه به سر ستاره دور سر دیدن
gangrene فساد عضو براثر نرسیدن خون
pages نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
page نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
paged نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
burr برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burrs برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burring برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
black سیاهی
blacker سیاهی
blackness سیاهی
blacked سیاهی
griminess سیاهی
iron mould سیاهی
blackest سیاهی
nigritude سیاهی
blacks سیاهی
nigrescence سیاهی
blackouts سیاهی
macule or mackle سیاهی
sootiness سیاهی
blackout سیاهی
furnace black سیاهی کوره
eye ball سیاهی چشم
iron mold سیاهی اهن
inkiness سیاهی مرکب
macule لکه سیاهی
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
melanize با سیاهی علامت گذاشتن
Every thing swims before my eyes . چشمم سیاهی می رود
black eyes سیاهی اطراف چشم
He vanished into the night. در سیاهی شب نا پدید گشت
black eye سیاهی اطراف چشم
ani پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
melanosis سیاهی غیر طبیعی پوست
black will take no other hue بالای سیاهی رنگی نیست
melanotic دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
We were there just to make up numbers. ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
smooths صیقلی
slightest صیقلی
slight صیقلی
smoothest صیقلی
slights صیقلی
sleek صیقلی
shiny صیقلی
smoothed صیقلی
sleekest صیقلی
slighter صیقلی
smooth صیقلی
slighted صیقلی
slighting صیقلی
sleeker صیقلی
glossy صیقلی
levigate صیقلی
melanism سیاهی غیر طبیعی بشره سیاه چردگی
scoured صیقلی کردن
scours صیقلی کردن
varnish صیقلی کردن
varnished صیقلی کردن
scour صیقلی کردن
smoothing صیقلی کردن
sleeker صیقلی کردن
sleekest صیقلی کردن
varnishes صیقلی کردن
sleek صیقلی کردن
varnishing صیقلی کردن
glass صیقلی کردن
You name it , weve got it. از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
slick سطح صیقلی لیز
slickest سطح صیقلی لیز
slickenside سطح صیقلی صخره
You name it . Everything under the sun . از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
reflective صیقلی وابسته بطرز تفکر
waterworn شسته شده و صیقلی در اثراب
reflectional صیقلی وابسته بطرز تفکر
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
bright work سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
wears خوردگی
wear خوردگی
corrsion خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
chafes خوردگی
chafe خوردگی
abrasion خوردگی
corrosion خوردگی
abrasions خوردگی
erosion خوردگی
chafing خوردگی
holding گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
collission بهم خوردگی
fissuration ترک خوردگی
folium چین خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
fraction ترک خوردگی
fractions ترک خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
pliature چین خوردگی
muss بهم خوردگی
twist پیچ خوردگی
induration پینه خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
screws پیچ خوردگی
screw پیچ خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
queasiness بهم خوردگی
inurement پینه خوردگی
folding چین خوردگی
rancidity باد خوردگی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
kink پیچ خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
ruga تاب خوردگی
rugosity چروک خوردگی
indisposedness بهم خوردگی
crossing out قلم خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
rick پیچ خوردگی
backfall زمین خوردگی
cracking ترک خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
disbandment برهم خوردگی
wrinkle چین خوردگی
wrinkles چین خوردگی
twisting پیچ خوردگی
ricked پیچ خوردگی
ricking پیچ خوردگی
wrinkling چین خوردگی
turmoil بهم خوردگی
cancellation قلم خوردگی
ricks پیچ خوردگی
vermiculation کرم خوردگی
torsion پیچ خوردگی
twists پیچ خوردگی
hot crack ترک خوردگی گرم
indisposition بهم خوردگی مزاج
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
indispositions بهم خوردگی مزاج
worm hole جای کرم خوردگی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
trainsick دچاربهم خوردگی حال
disorderliness اختلال بهم خوردگی
cavities کرم خوردگی دندان
folded چین خوردگی زمین
fold چین خوردگی زمین
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
revolt بهم خوردگی انقلاب
revolts بهم خوردگی انقلاب
folding test ازمایش چین خوردگی
bending over test ازمایش چین خوردگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com