Dictiornary-Farsi | سیاه دوست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
negrophil	سیاه دوست


Other Matches

A friend in need is a friend indeed.. <proverb>	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
basalt	نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette	نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes	نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
I like to be friends with you.	من دوست دارم با تو دوست باشم.
melanin	رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape	نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
bold face	طرح سیاه حرف سیاه
sables	رنگ سیاه لباس سیاه
sable	رنگ سیاه لباس سیاه
smutted whcat	گندم سیاه یا زنگ سیاه
black hole	حفره سیاه چاله سیاه
black holes	حفره سیاه چاله سیاه
ethiops	سیاب سیاه جیوه سیاه
I am done with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you.	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
black body radiation	تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor	صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
friend	دوست
friends	دوست
hydrophilic	اب دوست
allying	دوست
ally	دوست
buddy	دوست
unfriended	بی دوست
friendless	بی دوست
schoolmates	دوست
schoolmate	دوست
formalist	دوست
chum	دوست
chums	دوست
buddies	دوست
philoginous	زن دوست
heart-to-hearts	دوست
heart-to-heart	دوست
heart to heart	دوست
amicable	دوست
leal	دوست
hydrophilic compound	اب دوست
bozo	دوست
philogynist	زن دوست
dienophile	دی ان دوست
philotechnic	صناعت دوست
lovelier	دوست داشتنی
philotechnic	صنعت دوست
loveliest	دوست داشتنی
rats	دوست بی وفا
take kindly to <idiom>	دوست داشتن
pornerastic	جنده دوست
psychrophilic	سرما دوست
likes	دوست داشتن
liked	دوست داشتن
like	دوست داشتن
loveable	دوست داشتنی
lovable	دوست داشتنی
dislikable	دوست نداشتنی
sporting	بازی دوست
saprophytic	پوده دوست
philhellene	دوست یونان
philanthrope	بشر دوست
boyfriend	دوست پسر
hydrophilic	ترکیب اب دوست
boyfriends	دوست پسر
friend	دوست کردن
phihellenic	یونانی دوست
phiadelphian	نوع دوست
electrophile	الکترون دوست
dislikeable	دوست نداشتنی
peaceable	صلح دوست
social	گروه دوست
lovely	دوست داشتنی
social	جمعیت دوست
philhellenic	دوست یونان
likable	دوست داشتنی
likeable	دوست داشتنی
patiot	میهن دوست
dendrophilous	درخت دوست
zoophilic	حیوان دوست
zoophilous	حیوان دوست
disliking	دوست نداشتن
careerist	حرفه دوست
careerists	حرفه دوست
cater cousin	دوست صمیمی
to make a friend of	دوست شدن با
family man	زن و بچه دوست
dislikes	دوست نداشتن
xenophile	بیگانه دوست
dislike	دوست نداشتن
fraternizing	دوست بودن
fraternizes	دوست بودن
fraternized	دوست بودن
fraternize	دوست بودن
fraternising	دوست بودن
fraternises	دوست بودن
fraternised	دوست بودن
family men	زن و بچه دوست
girlfriend	دوست دختر
solomon	صلح دوست
chessist	شطرنج دوست
friends	دوست کردن
affect	دوست داشتن
affects	دوست داشتن
gregarious	گروده دوست
culturist	فرهگ دوست
crony	دوست صمیمی
cronies	دوست صمیمی
girlfriends	دوست دختر
sweet tooth	شیرینی دوست
pen pal	دوست قلمی
pen pal	دوست مکاتبهای
pen pals	دوست قلمی
pen pals	دوست مکاتبهای
unlovely	دوست نداشتنی
disliked	دوست نداشتن
hand in glove	دوست یک دل ویکزبان
cobber	دوست صمیمی
acidophile	اسید دوست
germanophil	المان دوست
loyalist	دولت دوست
loyalists	دولت دوست
hydrophilic compound	ترکیب اب دوست
humanitarian	بشر دوست
intimado	دوست صمیمی
isophilic	همجنس دوست
kissing kind	باهم دوست
hydrophile	اب دوست علاقمند به اب
humnanist	همنوع دوست
hand and glove	دوست همراز
hand in glove	دوست همراز
his friend's murder	قتل دوست او
heliophilous	افتاب دوست
hand and glove	دوست یک دل ویکزبان
philanthropist	بشر دوست
philanthropists	بشر دوست
halophilous	نمک دوست
hail fellow	دوست صمیمی
expressionist	حالت دوست
hemophile	خون دوست
humansit	انسان دوست
patriot	وطن دوست
patriots	وطن دوست
patriotic	میهن دوست
hydrophilic	اب دوست علاقمند به اب
acidophile	ترشی دوست
amativeness	دوست داشتن
lipophilic	چربی دوست
warlike	جنگ دوست
francophil	فرانسه دوست
philobiblic	کتاب دوست
myrmecophilous	مورجه دوست
necrophilous	لاشه دوست
expressionism	حالت دوست
negrophil	زنگی دوست
bibliophil	کتاب دوست
nucleophile	هسته دوست
ornithophilous	مرغ دوست
oxyphil	اسید دوست
oxyphile	اسید دوست
I need my e	من دوست دارم
friendly state	کشور دوست
francophile	فرانسه دوست
lithophilous	سنگ دوست
liquorish	نوشابه دوست
anglophile	انگلیسی دوست
gallophile	فرانسه دوست
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
nucleophilic reagent	واکنشگر هسته دوست
one's second self	دوست صمیمی شخص
savor	فهمیدن دوست داشتن
saprophytic	دوست دار موادگندیده
enemy in liken of friend	دشمن در لباس دوست
mammonite	ثروت دوست زرپرست
amiable	مهربان دوست داشتنی
love	معشوقه دوست داشتن
lyophilic colloid	کلویید حلال دوست
celibatarian	عزب یاتجرد دوست
snake in the grass	خطر نزدیک دوست دو رو
gregarious	جمعیت دوست گروه جو
to keep friends	باهم دوست ماندن
i remain yours truly	دوست صمیمی شما
hemophile	موجود خون دوست
to be good pax	باهم دوست بودن
This is my friend.	این دوست من است.
I don't like this.	من این را دوست ندارم.
dressy	متداول لباس دوست
dressiest	متداول لباس دوست
dressier	متداول لباس دوست
I like to be friends with you.	من می خوام با تو دوست بشم.
loves	معشوقه دوست داشتن
loved	معشوقه دوست داشتن
savour	فهمیدن دوست داشتن
savoured	فهمیدن دوست داشتن
patriots	وطن دوست ها [مرد]
He is a close friend of mine .	دوست نزدیک من است
family men	مرد خانواده - دوست
to have a sweet tooth	شیرینی دوست بودن
savours	فهمیدن دوست داشتن
A steadfast(firm, staunch) friend.	دوست پر وپا قرص
savouring	فهمیدن دوست داشتن
xerophylus plant	گیاه خشک دوست