English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
Other Matches
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
dilicon سیلیسیوم
silicon سیلیسیوم
silicium سیلیسیوم
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
carborundum کاربید سیلیسیوم
silica اکسید سیلیسیوم
trivalent سه بنیانی
univalent یک بنیانی
triatomic سه بنیانی
fundametal بنیانی
vital <adj.> بنیانی
major <adj.> بنیانی
basic بنیانی
essential <adj.> بنیانی
quintessential <adj.> بنیانی
basics بنیانی
substantive [essential] <adj.> بنیانی
polyvalent چند بنیانی
polyvalency چند بنیانی
structural form شکل بنیانی
quinquevalent پنج بنیانی
quinquivalent پنج بنیانی
polyvalence چند بنیانی
tetravalent چهار بنیانی
heptad هفت بنیانی
quadrivalent چهار بنیانی
base metal فلزات بنیانی
base metals فلزات بنیانی
basics تهی بنیانی
organic بنیانی حیوانی
basic تهی بنیانی
trivalence ترکیب سه بنیانی
multivalence چند بنیانی
structural equilibrium تعادل بنیانی
trivalency ترکیب سه بنیانی
benzidine بنیانی بفرمول 2N21H21C
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
constructive total loss صدمه کلی خسارت بنیانی
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
basicity خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
agents عنصر
masurium عنصر 34
isomeric هم عنصر
agent عنصر
elements عنصر
members عنصر
member عنصر
element عنصر
components عنصر
component عنصر
guest element عنصر کم مقدار
alloying element عنصر الیاژی
alloying agent عنصر الیاژی
trace element عنصر کم مقدار
logic element عنصر لاجیک
alloying element عنصر الیاژ
electronic element عنصر الکترونیکی
data element عنصر داده
cryotron عنصر برودتی
delay element عنصر تاخیری
coupling element عنصر پیوست
coupling element عنصر اتصال
code element عنصر رمز
chemical element عنصر شیمیایی
biotic element عنصر زیستی
aqueous element عنصر ابی
identity element عنصر یکسانی
inverse element عنصر وارون
signal element عنصر علامتی
start element عنصر شروع
stop element عنصر ایست
elements عنصر اساس
tactical element عنصر تاکتیکی
thermocouple عنصر حرارتی
threshold element عنصر استانهای
tracer element عنصر ردیاب
transition element عنصر واسطه
wallydraigle سست عنصر
weak minded سست عنصر
shunt element عنصر موازی
service element عنصر اداری
processing element عنصر پردازشی
logic element عنصر منطقی
minor constituent عنصر فرعی
minor constituent عنصر جزئی
nand element عنصر نقیض و
passive element عنصر غیرعامل
picture element عنصر تصویر
primitive element عنصر اولیه
symmetry element عنصر تقارن
primordial element عنصر ازلی
print element عنصر چاپ
Elementarism عنصر نگری
element عنصر عملیاتی
accommpanying element عنصر همراه
abundant element عنصر فراوان
absorbing element عنصر جذب
part عنصر اصلی
abiotic element عنصر نازیوه
weakling سست عنصر
abiotic element عنصر بیجان
elements عنصر عملیاتی
ingredients عنصر سازنده
ingredient عنصر سازنده
weak kneed سست عنصر
weak-kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
element عنصر اساس
weaklings سست عنصر
active element عنصر کنشی
active element عنصر فعال
acid forming element عنصر اسیدساز
acid forming element عنصر اسیدی
active element عنصر عامل
disafected person عنصر نامطلوب
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
mental element of crime عنصر روانی جرم
heating element المان یا عنصر حرارتی
exclusive or element عنصر یای انحصاری
metal cutting element عنصر براده برداری
physical element of crime عنصر مادی جرم
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
pixel نقطه عنصر تصویری
air defense element عنصر پدافند هوایی
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
asterium عنصر ویژه ستارگان
task element عنصر اجرای عملیات
primordial عنصر نخستین اساسی
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
active element عنصر عمل کننده
pyrogen عنصر قابل اشتعال
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
two up تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
fabric بافته عنصر تار و پود
two up ارایش حرکت با دو عنصر درجلو
parametron عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
fabrics بافته عنصر تار و پود
terbium عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
characteristic اندازه گیری مشخصات یک عنصر
characteristically اندازه گیری مشخصات یک عنصر
boron water ابی که عنصر شیمیایی بردارد
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
queueing ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
head اولین عنصر داده در لیست بودن
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
microprocessors واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessor واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
transmitter signal element timing زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
queued ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queue ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
searched بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
corpus delicti عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
search بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
searches بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
atoms کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
osmium عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
atom کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
searchingly بررسی میشود تا به عنصر مورد نظر برسیم
lifo سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
sequential بررسی میشود تا عنصر مورد نظر بدست آید
capacitor عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
capacitance توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
forwarded نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
last in first out نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
standalone ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com