English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (2 milliseconds)
English Persian
cock-a-hoop شادی کنان
Search result with all words
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
Other Matches
inquiringly تحقیق کنان پرسش کنان
lingeringly فس فس کنان
afoam کف کنان
murmuringly غر غر کنان
mutteringly من من کنان
vacillatingly دل دل کنان
lingeringly درنگ کنان
scoffingly ریشخند کنان
haltingly تامل کنان
insultingly توهین کنان
sneeringly ریشخند کنان
surprisedly تعجب کنان
wailingly شیون کنان
insinuatingly اشاره کنان
vituperatively سرزنش کنان
saunteringly ولگردی کنان
gyringly گردش کنان
remonstratingly نکوهش کنان
procrastinatingly تعلل کنان
exultingly خوشی کنان
exultantly خوشی کنان
remonstratingly تعرض کنان
fawningly مداهنه کنان
repinningly لندلند کنان
flashily جلوه کنان
glozingly تاویل کنان
groaningly ناله کنان
whiningly ناله کنان
grumblingly شکایت کنان
reprovingly سرزنش کنان
twittingly سرزنش کنان
wailingly ناله کنان
lurkingly کمین کنان
intriguingly دسیسه کنان
minaciously تهدید کنان
jokingly شوخی کنان
mincingly ناز کنان
questioningly پرسش کنان
pulingly ناله کنان
mockingly ریشخند کنان
murmuringly ناله کنان
menacingly تهدید کنان
on the run شلوق کنان
pantingly ارزو کنان
poutingly لب کلفت کنان
ragingly شورش کنان
ponderingly اندیشه کنان
refelectingly اندیشه کنان
railingly بدحرفی کنان
under one's breath <idiom> نجوا کنان
wonderingly تعجب کنان
lingeringly معطل کنان
loiteringly درنگ کنان
louringly اخم کنان
rejoicingly خوشی کنان
jumpingly پرش کنان
dramatis personoe صورت بازی کنان
jumpingly جست وخیز کنان
at pause مکث کنان خاموش
friskier جست وخیز کنان
friskiest جست وخیز کنان
frisky جست وخیز کنان
repinningly ناله کنان بادلتنگی
revilingly بدگویان فحاشی کنان
joyance شادی
pleasance شادی
exultation شادی
joy شادی
capers شادی
capered شادی
caper شادی
joys شادی
rejoicings شادی
rejoicing شادی
galas شادی
gala شادی
curvet شادی
joyless بی شادی
jubilation شادی
gaiety شادی
revelery شادی
glee شادی
airiness شادی
interposingly مداخله کنان بطور معترضه
on the run بهر سو دوان دوندگی کنان
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
fleeringly استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
haltingly درنگ کنان ازروی دودلی
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
skips رقص کنان حرکت کردن
skipped رقص کنان حرکت کردن
skip رقص کنان حرکت کردن
joie de vivre زیست شادی
high jinks سروصدا و شادی
revelling شادی کردن
plaudit هلهله شادی
fool's paradise شادی احمقانه
effervescence طراوت و شادی
mirth نشاط شادی
joyously از روی شادی
revels شادی کردن
revelled شادی کردن
reveling شادی کردن
reveled شادی کردن
revel شادی کردن
joys شادی کردن
joy شادی کردن
happiness شادی خوشنودی
acclamation تحسین و شادی
banzai هلهله شادی
mirthfulness شادی ونشاط
jubilees روز شادی
jubilee روز شادی
f.mirth شادی جشن
jubilate فریاد شادی
merriment ابراز شادی
exultance وجد و شادی
breezy شادی بخش
carnival کاروان شادی جشن
To be in raptures . To be overjoyed . غرق در شادی بودن
tragicomedy دارای حزن و شادی
exults شادی کردن وجدکردن
exulting شادی کردن وجدکردن
ovation شادی وسرور عمومی
ovations شادی وسرور عمومی
with rejoicings and embraces با شادی و فریاد هورا
exult شادی کردن وجدکردن
tragicomedies دارای حزن و شادی
carnivals کاروان شادی جشن
elation ترفیع سرفرازی شادی
gleefully از روی شادی و خوشحالی
exulted شادی کردن وجدکردن
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
to be psyched for somebody [American E] در شادی کسی سهیم شدن
to be glad for somebody's sake در شادی کسی سهیم شدن
capers از روی شادی جست وخیزکردن
caper از روی شادی جست وخیزکردن
He was transported with joy. از شادی درپوست نمی گنجید
whoopla عیاشی و شادی پر سرو صدا
to be pleased for somebody در شادی کسی سهیم شدن
capered از روی شادی جست وخیزکردن
jobilate شادی کردن از خوشی فریاد زدن
fly in the ointment <idiom> یک چیز کوچک که شادی را بههم بزند
gee whiz <idiom> بافریاد شادی خود رانشان دادن
She was transported with joy . شادی تمام وجودش را فرا گرفت
kirmess جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
inequality operator نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
mardi gras سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
whisperingly به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
perdu or due درحال کمین کمین کنان
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
rejoice شادی کردن وجد کردن
rejoices شادی کردن وجد کردن
rejoiced شادی کردن وجد کردن
pulingly جیک جیک کنان
gulpingly غورت غورت کنان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com