Dictiornary-Farsi | شبیه شاخک حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
tentacular	شبیه شاخک حساس


Other Matches

tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
palpi	شاخک حساس
tentacular	دارای شاخک حساس
palpus	شاخک حساس سبیل
spicula	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicule	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
lamellicorn	شاخک دار دارای شاخک پهن
horn	شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gooseneck	هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
palpiferous	شاخک بر
antennas	شاخک
antennae	شاخک
antenna	شاخک
cornicle	شاخک
stemmed	شاخک
stem	شاخک
stemming	شاخک
ramus	شاخک
stems	شاخک
antennule	شاخک
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
side contact	شاخک لامپ
top cap	شاخک لامپ
palpiform	شاخک مانند
palpate	شاخک دار
snagline mine	مین با شاخک شناور
trolley frog	شاخک ترن برقی
long horned grasshopper	ملخ شاخک دراز
longicorn	دارای شاخک دراز
corniculate	دارای شاخ یا شاخک
long horned beetle	سوسک شاخک درازخانواده Cerambycidae
antenna mine	مین شاخک دار دریایی
switch horn	سویچ مین شاخک دار
pinnulated	شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate	شبیه برگچه شبیه بالچه
susceptive	حساس
sensitive	حساس
techy	حساس
feisty	حساس
thin skinned	حساس
alive	حساس
passible	حساس
elastic demand	حساس
elastic	حساس
sensor	حساس
tendered	حساس
prominent	حساس
supersensitive	حساس
ticklish	حساس
delicate	حساس
vigilant	حساس
tenderest	حساس
exquisite	حساس
sensitive clay	رس حساس
activator	حساس گر
sharp nosed	حساس
sensate	حساس
acute	حساس
tendering	حساس
key <adj.>	حساس
tender	حساس
critical	حساس
sentimental	حساس
arabesque [Eslimi]	طرح اسلیمی [الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
tenderises	حساس کردن
tenderised	حساس کردن
supersensitive	فوق حساس
senseful	خیلی حساس
tenderising	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
sensitising	حساس کردن
jumpy	بیقرار حساس
elastic supply	عرضه حساس
pixilated	خیلی حساس
tenderizing	حساس کردن
perceptive	حساس و باهوش
mimosa	گیاه حساس
tenderizes	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
critical position	پوزیسیون حساس
critical mass	توده حساس
sensitizing	حساس کردن
sensitizes	حساس شدن
sensitizes	حساس کردن
sensitized	حساس شدن
sensitized	حساس کردن
sensitize	حساس شدن
sensitize	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
skinless	خیلی حساس
sensitises	حساس کردن
sensitised	حساس کردن
sensitizing	حساس شدن
sensory nerves	پیهای حساس
critical item	اماد حساس
sensitising	حساس شدن
critical facility	تاسیسات حساس
sensitive plant	گیاه حساس
supersensitive	حساس شده
overstrung	خیلی حساس
sensitive zone	منطقه حساس
sensitization	حساس سازی
sensitization	حساس کردن
sensitization	حساس شدن
sensitizer	حساس کننده
sensitised	حساس شدن
hygrosensitive	حساس به رطوبت
high strung	بسیار حساس
key points	نقاط حساس
feelingly	بطور حساس
stark	حساس سفت
insensible	غیر حساس
sensitively	بطور حساس
key position	شغل حساس
key terrain	زمین حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
vibrissa	موی حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
kittle	هوشیار حساس
starker	حساس سفت
tendering	حساس بودن
gleg	حساس باهوش
tenderest	حساس بودن
keop soo	نقاط حساس
tendered	حساس بودن
tender	حساس بودن
it touched him on the raw	بنقطه حساس
insensitive	غیر حساس
starkly	حساس سفت
insensitivity	غیر حساس
starkest	حساس سفت
tentacle	موی حساس جانور
detecting circuit	مدار حساس مین
vital points	نقاط حساس بدن
key position	موضع حساس و مهم
kyusho	نقاط حساس بدن
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
tentacles	موی حساس جانور
key terrain features	عوارض حساس زمین
sensitivity	حساس بودن به چیزی
sensitivities	حساس بودن به چیزی
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
sentient	حساس دستخوش احساسات
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
context sensitive	حساس نسبت به متن
supersensitive	فوق العاده حساس
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
soft boiled	نیم بند حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
touch panel	صفحه حساس به تماس
touchier	نازک نارنجی حساس
touchiest	نازک نارنجی حساس
touchy	نازک نارنجی حساس
tender minded	دارای فکر حساس
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
susceptible	حساس مستعد پذیرش
laminitis	اماس لایههای حساس
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
rostral	نوک دار شاخک دار
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
dermis	قسمت حساس وعروقی میان پوست
jelly bean	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
photocell	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
heliogravure	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
epicritic	تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
tag line	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
vital point	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
detectors	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
privilege	حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
form	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
forms	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage	روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور