Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 136 (2 milliseconds)
English	Persian
epileptoid personality	شخصیت صرعی
Other Matches
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
epileptic	صرعی
epileptics	صرعی
epileptiform	صرعی شکل
furor epileptica	خشم صرعی
epileptic stupor	بهت صرعی
epileptic furer	خشم صرعی
focal seizure	حمله صرعی موضعی
epileptic dementia	زوال عقل صرعی
aura cursoria	سرگردانی پیش صرعی
generalized seizure	حمله صرعی فراگیر
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
selfdom	شخصیت
person	شخصیت
persons	شخصیت
individuality	شخصیت
personas	شخصیت ها
persona	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
peronality	شخصیت
notability	شخصیت
intrapsychic	با شخصیت
sympatric	هم شخصیت
presence	شخصیت
personage	شخصیت
personality	شخصیت
personages	شخصیت
personalities	شخصیت
identity	شخصیت
identities	شخصیت
modal personality	شخصیت هنجاری
multiple personality	شخصیت چندگانه
impersonify	شخصیت دادن به
legal personality	شخصیت حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
individuate	شخصیت دادن
hypostatize or size	شخصیت دادن به
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
inadequate personality	شخصیت نابسنده
impersonality	عدم شخصیت
personality assessment	ارزیابی شخصیت
personality disintegration	تلاشی شخصیت
primary personality	شخصیت نخستین
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
selfhood	شخصیت خودپسندی
shut in personality	شخصیت بسته
syntality	شخصیت گروهی
personology	شخصیت شناسی
personification	تجسم شخصیت
personality disorder	اختلال شخصیت
personality disturbance	اختلال شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personification	شخصیت بخشی
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personality module	واحد شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
personality test	ازمون شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
superego	شخصیت اخلاقی
paranoid personality	شخصیت پارانویای
dual personality	شخصیت دوگانه
impersonator	شخصیت دهنده
impersonators	شخصیت دهنده
impersonal	فاقد شخصیت
self	شخصیت جنبه
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
anal personality	شخصیت مقعدی
personifying	شخصیت دادن به
ethos	شخصیت ملی
depersonalize	بی شخصیت کردن
personifies	شخصیت دادن به
depersonalization	زوال شخصیت
personified	شخصیت دادن به
cosmopolite	شخصیت جهانی
personify	شخصیت دادن به
characterization	توصیف شخصیت
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
character	مجسم کردن شخصیت
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
personified	دارای شخصیت کردن
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
characters	مجسم کردن شخصیت
personage	شخصیت بازیگران داستان
personages	شخصیت بازیگران داستان
being	موجود زنده شخصیت
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
corporate	دارای شخصیت حقوقی
personalize	دارای شخصیت کردن
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
amour propre	عزت نفس شخصیت
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
personifies	دارای شخصیت کردن
personifying	دارای شخصیت کردن
personify	دارای شخصیت کردن
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com