Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
precisian	شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
Other Matches
brainwashing	تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
barratry	خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
druse	یکی از فرقههای سیاسی ومذهبی اسلام بلوردان
heeded	مراعات
regard	مراعات
regarded	مراعات
regards	مراعات
ovservation	مراعات
heed	مراعات
heeding	مراعات
heeds	مراعات
consideration	توجه مراعات
observable	قابل مراعات
irrespective	بدون مراعات
considerations	توجه مراعات
observant	مراعات کننده
spacing	مراعات فواصل
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
face-saving	مراعات کنندهی فواهر
rhythmicity	مراعات وزن شعری
symmetry	مراعات نظیر تشابه
unmorality	عدم مراعات اصول اخلاقی
sanitation	مراعات اصول بهداشت بهسازی
free love	عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
propriety	قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
observe	مراعات کردن مشاهده کردن
observing	مراعات کردن مشاهده کردن
observes	مراعات کردن مشاهده کردن
observed	مراعات کردن مشاهده کردن
precision	دقیق
punctual	دقیق
exacts	دقیق
particular redemption	دقیق
advertent	دقیق
wistful	دقیق
stringently	دقیق
tenty	دقیق
stringent	دقیق
exacted	دقیق
exact	دقیق
literal	دقیق
exact solution	حل دقیق
punctiliously	دقیق
exquisite	دقیق
astute	دقیق
punctilious	دقیق
intent	دقیق
scholastical	دقیق
scrutinizer	دقیق
accurate	دقیق
scholastic	دقیق
subtil	دقیق
an a calculator	محاسب دقیق
detailed analysis	آنالیز دقیق
precise	خیلی دقیق
precise	صریح دقیق
precise	دقیق کردن
scrutiny	بررسی دقیق
pernickety	کاربسیار دقیق
queasy	زیاد دقیق
precision tools	الات دقیق
instruments	الات دقیق
arm of precision	اسلحه دقیق
detailed analysis	بررسی دقیق
watchfulness	دقیق هشیاری
precision adjustment	تنظیم دقیق
precision balance	ترازوی دقیق
precision fire	تیر دقیق
precision instrument	سنجه دقیق
precision levelling	ترازیابی دقیق
precision scale	مقیاس دقیق
precision spirit level	ترازوی دقیق
precision sweep	روبش دقیق
precision tool	ابزار دقیق
precisionist	بسیار دقیق
pryingly	با نگاه دقیق
queazy	زیاد دقیق
precisian	خیلی دقیق
perpend	دقیق بودن
persnickety	کاربسیار دقیق
in-depth	دقیق و عمیق
goings-over	بررسی دقیق
exact location	محل دقیق
fine adjustment	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم دقیق
fine spun	دقیق خیالی
high accuracy measurement	سنجش دقیق
precision measurment	سنجش دقیق
going-over	بررسی دقیق
micro pressure gage	فشارسنج دقیق
thorough paced	دقیق گام
particularization	شرح دقیق
strictly speaking	دقیق شویم
thoroughgoing	بسیار دقیق
setting up	لجوج دقیق
controls	توپزن دقیق
controlling	توپزن دقیق
control	توپزن دقیق
watchful	بی خواب دقیق
subtler	دقیق لطیف
instrument	الات دقیق
punctual	باذکرجزئیات دقیق
subtle	دقیق لطیف
soundest	بی خطر دقیق
sounded	بی خطر دقیق
subtlest	دقیق لطیف
sets	لجوج دقیق
corrects	دقیق یا درست
correct	دقیق یا درست
imprecise	غیر دقیق
correcting	دقیق یا درست
sound	بی خطر دقیق
tenuous	لطیف دقیق
sounds	بی خطر دقیق
set	لجوج دقیق
tendered	دقیق ترد ونازک
astringent	سخت گیر دقیق
precision adjustment	تنظیم دقیق تیر
a true and accurate report	گزارشی درست و دقیق
precision adjustment	تنظیم تیر دقیق
precision lathe	ماشین تراش دقیق
measuring magnifier	مسافت یاب دقیق
pin point	تعیین دقیق نقاط
precision bore	سوراخ کردن دقیق
precision casting	ریخته گری دقیق
tendering	دقیق ترد ونازک
tenderest	دقیق ترد ونازک
off base <idiom>	غیر دقیق ،نادرست
tender	دقیق ترد ونازک
fine adjustment knob	دکمه تنظیم دقیق
altitude fine adjustment	دستگاه تنظیم دقیق
precision	اندازه گیری دقیق
precision	بسیار دقیق بودن
pick someone's brains <idiom>	اطلاعات دقیق به کسی
mind one's P's and Q's <idiom>	خیلی دقیق به رفتاروگفتار
precision drill	مته کردن دقیق
precision engineering	مهندسی ابزار دقیق
precision engineering	تکنیک ابزار دقیق
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
facsimile	کپی دقیق از یک متن
zeros	تنظیم دقیق دستگاه
zero	تنظیم دقیق دستگاه
facsimiles	کپی دقیق از یک متن
zeroes	تنظیم دقیق دستگاه
scrupulously <adv.>	خیلی دقیق وسواسی
pores	بمطالعه دقیق پرداختن
mirrors	ایجاد کپی دقیق
calibration	تنظیم الات دقیق
meticulous	خیلی دقیق وسواسی
inspect	ازمایش دقیق بازبینی
sticklers	سمج خیلی دقیق
stickler	سمج خیلی دقیق
pore	بمطالعه دقیق پرداختن
mirrored	ایجاد کپی دقیق
mirror	ایجاد کپی دقیق
inspects	ازمایش دقیق بازبینی
inspected	ازمایش دقیق بازبینی
particular	دقیق نکته بین
inspecting	ازمایش دقیق بازبینی
fine sight	تنظیم خط نشانه دقیق
fine tuning	میزان سازی دقیق
fine turning	میزان سازی دقیق
edge sharpening	دقیق کردن لبه
probity	پیروی دقیق از اصول
to pore [over; on]	به مطالعه دقیق پرداختن
chronometer	ساعت شمار دقیق
subtilize	دقیق وحساس ولطیف کردن
subtilization	ملایمت دقیق و لطیف سازی
thread the needle	پاس دقیق از بین مدافعان
approximate	نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated	نه دقیق ولی تقریبا درست
accuracy	تعریف دقیق تر خواهد بود
images	کپی دقیق از فضایی از حافظه
theodolite	زاویه یاب دقیق ثانیهای
approximates	نه دقیق ولی تقریبا درست
handle with kid gloves <idiom>	باکسی همکاری دقیق داشتن
formats	قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format	قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
image	کپی دقیق از فضایی از حافظه
theodolites	زاویه یاب دقیق ثانیهای
pinpoint target	هدف دقیق تعیین شده
an i calculation	حساب نادرست یا غیر دقیق
fine sight	تنظیم دقیق زاویه توپ
attenuated	تقلیل دادن دقیق شدن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
zero hour <idiom>	لحظه دقیق حمله درجنگ
attenuates	تقلیل دادن دقیق شدن
attenuate	تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating	تقلیل دادن دقیق شدن
antinomian	مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
metronomes	اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
soul-searching	بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching	بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
he was p in his promises	درانجام وعدههای خود دقیق بود
nuance	اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
metronome	اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
exact location	تعیین کردن محل دقیق نقاط
nuances	اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
rhadamanthine	وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com