English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (8 milliseconds)
English Persian
vis a vis شخص روبرو درمقابل
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
Other Matches
against درمقابل
alternatively <adv.> درمقابل
in d. from درمقابل
cut it with a knife درمقابل
apart from that <adv.> درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> درمقابل
otherwise <adv.> درمقابل
on the other side <adv.> درمقابل
in contrast with درمقابل
on the other hand <idiom> درمقابل
on the other hand <adv.> درمقابل
by the same token <adv.> درمقابل
head on روبرو
head-on روبرو
vis a vis روبرو
vis-a-vis روبرو
frontal روبرو
adverse روبرو
afront روبرو
opposites روبرو
opposite روبرو
gainst برعلیه درمقابل
for درمقابل برله
against payment درمقابل وجه
opposites روبرو معکوس
up against <idiom> روبرو شدن با
stand up to روبرو شدن با
on the opposite side در طرف روبرو
apposed engine موتور روبرو
head wind باد روبرو
full view نمای روبرو
facing pages صفحات روبرو
confronts روبرو شدن با
confronting روبرو شدن با
confronted روبرو شدن با
confront روبرو شدن با
the house over the way خانه روبرو
opposite وارونه از روبرو
opposites وارونه از روبرو
opposed روبرو مواجه
opposite روبرو معکوس
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
brace درمقابل فشارمقاومت کردن
braced درمقابل فشارمقاومت کردن
bays دفاع کردن درمقابل
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
shields حفافت کردن درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
bayed دفاع کردن درمقابل
baying دفاع کردن درمقابل
bay دفاع کردن درمقابل
horizontally opposed engine موتور تخت روبرو
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
opposed piston engine موتور سیلندر روبرو
diagonally ازگوشهای بگوشه روبرو
acounter روبرو شدن بادشمن
encounters روبرو شدن بادشمن
encountering روبرو شدن بادشمن
encountered روبرو شدن بادشمن
encounter روبرو شدن بادشمن
fronting فرمان سر روبرو جلو
front فرمان سر روبرو جلو
affront روبرو دشنام دادن
To stand up to someone . To assert oneself. درمقابل کسی قد علم کردن
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
v مخفف versus به معنی درمقابل
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
thermolabile بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
to face the music دلیرانه با چیزی روبرو شدن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
We are confronting a difficult problem. با مسأله مشکلی روبرو هستیم
stand up to someone <idiom> شجاعت روبرو شدن را داشتن
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
volte-face چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte face چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
there is a fire opposites در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
robustness قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
to take the bull by the horns دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
punches در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
Back to the drawing board <idiom> [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
left slide حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
to pay against receipt در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
constructive notice ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com