English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
burners وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burner وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
interchange current جریان متعادل کننده
current limiter محدود کننده جریان
heating current جریان گرم کننده
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
impluse circuit breaker کلید قطع کننده جریان
current breaker کلید قطع کننده جریان
grid current tester ازمایش کننده جریان شبکه
baffled منحرف کننده جریان سیال
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
baffles منحرف کننده جریان سیال
baffle منحرف کننده جریان سیال
impluse amplifier تقویت کننده ضربه جریان
baffling منحرف کننده جریان سیال
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current flow سیلان جریان فلوی جریان
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
magnetic hysteresis angle زاویه فاز جریان تحریک کننده
maximum current circuit breaker کلید قطع کننده جریان حداکثر
inlet guide vane تیغههای خنک کننده جریان ورودی
embolus جسم مسدود کننده جریان خون
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
invisible مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
affluxion جریان
flowline خط جریان
streams جریان اب
total current جریان کل
conducts جریان
against the stream بر ضد جریان اب
conducting جریان
conduct جریان
streams جریان
conducted جریان
rede جریان
tide جریان
stream جریان
stream جریان اب
flow line خط جریان
streamed جریان اب
flow limit حد جریان
flows جریان
flow جریان
afflux جریان
gush جریان
gushed جریان
processes جریان
runoff جریان
gushes جریان
current جریان
process جریان
rheostome جریان بر
in hand در جریان
currents جریان
flowed جریان
line of flow خط جریان
courses جریان
flushes جریان
coursed جریان
circulations جریان
twayblade جریان
going جریان
flushing جریان
streamed جریان
in the air <idiom> جریان
action جریان
course جریان
actions جریان
income جریان
afoot در جریان
inset جریان
effluvium جریان
insets جریان
fluor جریان
flush جریان
circulation جریان
proceeding جریان
fault current جریان خطا
base flow جریان پایه
stream of consciousness جریان فکر
stream lines خطوط جریان
subcritical flow جریان رودخانهای
current passage عبور جریان
streamline flow جریان خطی
striking current جریان اغازگر
faradic current جریان فارادی
counter current جریان متقابل
oscillating current جریان نوسانی
an eletriccurret جریان برق
fair tide جریان اب موافق
parasitic current جریان مزاحم
internal current جریان داخلی
proceeding جریان عمل
reactive current جریان واکنشی
swash سروصدا جریان اب
outflow ریزش جریان
steady flow جریان دائم
electron current جریان الکترونی
quiescent current جریان استراحت
steady flow جریان دائمی
circulate به جریان انداختن
electron current جریان الکترونها
interference current جریان مزاحم
aperiodic current جریان نامتناوب
fault current جریان عیب
outflows ریزش جریان
insulation current جریان ایزولاسیون
reactive current جریان راکتیو
electron flow جریان الکترونی
armature current جریان ارمیچر
supercritical flow جریان سیلابی
set سمت جریان اب
sets سمت جریان اب
setting up سمت جریان اب
circulated به جریان انداختن
average flow جریان متوسط
progresses ترقی جریان
progressed ترقی جریان
progress ترقی جریان
rapid flow جریان سریع
stray current جریان انگل
rate of flow میزان جریان
stray current جریان پراکنده
stray current جریان نشتی
turbulence جریان گردابی
interflow جریان اب درونی
extra current جریان اضافی
riptide جریان اب صدادار
lived جریان دار
live جریان دار
radial flow جریان شعاعی
axial flow جریان محوری
axial flow جریان خطی
intermittent current جریان متناوب
intermittent current جریان تناوبی
rated current جریان اسمی
outside power جریان خارجی
stray current جریان سرگردان
ionic current جریان یونی
ionization current جریان یونی
reactive current جریان هرز
electronic current جریان الکترونی
upstream <adj.> <adv.> مخالف جریان
against the current <adv.> مخالف جریان
against the stream <adv.> مخالف جریان
emission current جریان صدوری
reactive current جریان کور
energizing current جریان تحریک
energy flow جریان انرژی
exciting current جریان تحریک
stream anchor لنگر ضد جریان اب
stream line خط هدایت جریان
equilibrium flow جریان متعادل
progressing ترقی جریان
stream of income جریان درامد
electronic current جریان الکترونها
ion flow جریان یونی
reactive component جریان هرز
intensity of current شدت جریان
background current جریان زمینه
pulsating current جریان ضربانی
free stream جریان ازاد
circuit line هادی جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com