English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English Persian
grcen wine شراب نارس
Other Matches
peaty دارای زغال سنگ نارس مانندزغال نارس
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
unripe نارس
sophomoric نارس
jejune نارس
raw نارس
immature نارس
premature نارس
in the gristle نارس
immature نارس نارسیده
undersocialized نارس اجتماعی
abort نارس ماندن
immaturely بطور نارس
embryonic نارس اولیه
nubbin میوه نارس
peat ذغال سنگ نارس
greenest ترو تازه نارس
green ترو تازه نارس
aborts سقط کردن نارس ماندن
peat زغالسنگ نارس خاک نباتی
hematoblast گویچه قرمز نارس خون
aborted سقط کردن نارس ماندن
aborting سقط کردن نارس ماندن
turf ذغال سنگ نارس باچمن پوشاندن
vegetable colic قولنجی که از خوردن میوه نارس دست میدهد
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
abortions سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
bacchus شراب
the juice of the grape شراب
wines شراب
wine شراب
viniferous شراب زا
oenologist شراب شناس
fortified wines شراب قوی
winebibber شراب خور
it is a racy wine شراب رادارد
enology شراب شناسی
filtrate شراب ناب
grail جام شراب
grcen wine شراب تازه
guzzler شراب خور
fortified wine شراب قوی
oenomel شراب عسلی
wine cellar شراب دخمه
wine cellar انبار شراب
wineglass جام شراب
vinal بشکل شراب
vinous flavour طعم شراب
viniferous دارای شراب
viticulturist شراب ساز
viniculture شراب سازی
vermt شراب افسنطین
ustulation سوزاندن شراب
winegrower شراب ساز
wineskin مشک شراب
wino معتاد به شراب
riesling شراب سفید
rhenish wine شراب اسمانی
pottle رطل شراب
wine maker شراب ریز
binge شراب خواری
wines شراب نوشیدن
cochineal قرمز شراب کش
decant ریختن شراب
cider شراب سیب
decanted ریختن شراب
decanting ریختن شراب
decants ریختن شراب
binges شراب خواری
wine شراب نوشیدن
vinifacteur اسباب شراب سازی
vermouths شراب شیرین افسنطین
loading امیختن موادخارجی به شراب
jeroboam جام شراب بزرگ
vinic مربوط به شراب یا الکل
vintnery عمده فروشی شراب
viniculture پرورش انگور شراب
wineglasful گیلاس شراب خوری
winepress خمره شراب سازی
wineshop مغازه شراب فروشی
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
vintners عمده فروش شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
fiascos ناکامی بطری شراب
cellar جای شراب انداختن
vermouth شراب شیرین افسنطین
cellars جای شراب انداختن
fortified wines شراب تقویت شده
gill پیمانهای برای شراب
fortified wine شراب تقویت شده
straw wine شراب شیرین کشمش
maderia شراب محصول مادریا
claret نوعی شراب قرمز
clarets نوعی شراب قرمز
malmsey شراب شیرین قبرس
frutex شراب شربت الکلی
enology مبحث شراب شناسی
chianti نوعی شراب قرمز
bacchus رب النوع شراب و باده
goblet گیلاس شراب تکه
vintner عمده فروش شراب
chablis نوعی شراب سفید
goblets گیلاس شراب تکه
gladstone نوعی شراب ارزان
scuppernong شراب انگور مشک
argol دردشراب .ته نشین شراب
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
gourmets خبره خوراک شراب شناس
gourmet خبره خوراک شراب شناس
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
port شراب شیرین بارگیری کردن
vinometer الت سنجش الکل شراب
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
lagers ابجو نارس ابجو کم الکل
lager ابجو نارس ابجو کم الکل
bacchic ornament [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
daiquiri مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
vinous eloquence فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
taster کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
tasters کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
viticulture صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
tokay انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
canaries رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
canary رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
wine palm هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
winebag مشک شراب مشک
oenology می شناسی شراب شناسی
to drink wine می خوردن شراب خوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com