Dictiornary-Farsi | شرطبند از روی حدس و گمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 73 (5 milliseconds)

English	Persian
hunch player	شرطبند از روی حدس و گمان


Other Matches

horseplayer	شرطبند
punter	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
they suspect him of lying	گمان
guesses	گمان
guessed	گمان
guess	گمان
impression	گمان
surmise	گمان
surmised	گمان
surmises	گمان
impressions	گمان
surmising	گمان
conjecture	گمان
opinions	گمان
opinion	گمان
ideas	گمان
idea	گمان
thought	گمان
thoughts	گمان
assumption	گمان
dubitation	گمان شک داشتن
i do not think so	گمان نمیکنم
i suppose so	گمان میکنم
supposable	گمان کردن
trusting	نیک گمان
wis	گمان کردن
suppositions	گمان پندار
supposition	گمان پندار
belief	ایمان گمان
believe	گمان داشتن
think	گمان کردن
reckons	گمان کردن
believed	گمان داشتن
believes	گمان داشتن
doubting	گمان دودلی
suppose	گمان کردن
reckoned	گمان کردن
reckon	گمان کردن
supposing	گمان کردن
supposes	گمان کردن
conjecture	گمان بردن
doubts	گمان دودلی
estimations	حدس گمان
estimation	حدس گمان
aim	گمان جهت
aimed	گمان جهت
dubitate	گمان چیزنامعلوم
aims	گمان جهت
suspects	گمان کردن
suspecting	گمان کردن
suspect	گمان کردن
doubt	گمان دودلی
doubted	گمان دودلی
thinks	گمان کردن
to believe wrong	اشتباه گمان کردن
surmised	گمان بردن حدس
to think ill of any one	نسبت به کسی بد گمان
surmising	گمان بردن حدس
surmises	گمان بردن حدس
surmise	گمان بردن حدس
i have a hunch that	سخت گمان دارم که
think well of	خوش گمان بودن به
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر
open hearted	راست باز خوش گمان
i suspect him to be a liar	گمان میکنم دروغگو باشد
i shoudel hardly think so	گمان نمیکنم اینطور باشد
to think well of a person	درباره کسی خوش گمان بودن
bark up the wrong tree <idiom>	[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
venriloquism	سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
Santa Claus	شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
pale face	سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست