Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (14 milliseconds)
English	Persian
covenant real	شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
Other Matches
collateral heirs	وراث مع الوصف
collateral heirs	وراث جنبی
deprive the heirs of inheritance	وراث را از ارث محروم کردن
perstripes	تقسیم ماترک بین وراث
real representative	قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
on approval	مشروط به رضایت خریدار
provisional	شرطی مشروط
deferred dividened	سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
conditionality	شرطی بودن مشروط بودن
defense	دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
exorable	قابل تحریک در مقابل التماس
thermosetting	قابل سفت شدن در مقابل حرارت
verba chartarum fortius accipiuntur	proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
senses	روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed	روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense	روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
in personam	علیه شخص خاصی علیه انسان
conditioning	شرطی کردن شرطی سازی
covenant runing with land	شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
exchangeable	درایو دیسک با پوش قابل حرکت . در مقابل دیسک ثابت
gastight	غیر قابل نفوذ در مقابل گاز عایق گاز
conditional	مشروطه
limited monarchy	مشروطه
constitutionalize	مشروطه کردن
constitutional monarchy	سلطنت مشروطه
constitutionalist	مشروطه طلب
constitutionalist	مشروطه خواه
constitutional government	حکومت مشروطه
constitutionalism	حکومت مشروطه
constitutional monarchies	سلطنت مشروطه
monarchy constitutional	حکومت مشروطه سلطنتی
apodosis	مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
constitutionalism	اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
queen can do no wrong	بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
subjecting	مشروط
subjected	مشروط
conditioned	مشروط
conditional	مشروط
qualified	مشروط
subject	مشروط
limited	مشروط
pending	مشروط
subjects	مشروط
person in whose favor a condition is mad	مشروط له
provisional	مشروط
contingents	مشروط
contingent	مشروط
provided	مشروط
eventual	مشروط
vendee	خریدار
buyers	خریدار
shopper	خریدار
purchaser	خریدار
buyer	خریدار
bargainee	خریدار
customers	خریدار
offeree	خریدار
customer	خریدار
purchasers	خریدار ها
buyers	خریدار ها
shoppers	خریدار ها
vendees	خریدار ها
shoppers	خریدار
purchaser	خریدار
purchasers	خریدار
shopper	خریدار
vendee	خریدار
buyer	خریدار
alienee	خریدار
absolutes	غیر مشروط
unalienable <adj.>	غیر مشروط
unconditional	غیر مشروط
conditional confession	اقرار مشروط
probation	ازادی مشروط
contingents	تصادفی مشروط
qualified endorsement	فهرنویسی مشروط
unalterable <adj.>	غیر مشروط
conditional discharge	ازادی مشروط
paroles	ازادی مشروط
paroled	ازادی مشروط
parole	ازادی مشروط
paroling	ازادی مشروط
absolute	غیر مشروط
providing	مشروط بر اینکه
contingent	تصادفی مشروط
inalienable <adj.>	غیر مشروط
plea	وعده مشروط
pleas	وعده مشروط
conditionally	بطور مشروط
indispensable <adj.>	غیر مشروط
claused bill og exchange	بارنامه مشروط
provided	مشروط به انکه
estate at will	اجاره مشروط
inevitable <adj.>	غیر مشروط
conditional contract	عقد مشروط
conditional order	سفارش مشروط
absolute <adj.>	غیر مشروط
dirty bill od lading	بارنامه مشروط
probationers	عفو مشروط
probationer	عفو مشروط
conditional probability	احتمال مشروط
on probation	در آزادی مشروط
subject to being unsold	مشروط براینکه
condition	مشروط کردن
foul bill of lading	بارنامه مشروط
marginal buyer	خریدار نهائی
caveat emptor	اخطار به خریدار
producer buyer	خریدار صنعتی
salvager	خریدار اسقاط
extra good time	معافی مشروط از زندان
sub modo	مشروط یا مضیق یا مقید
probationary period	دوره ازادی مشروط
probative	دال بر اثبات مشروط
concurring opinion	رای موافق مشروط
probatory	دال بر اثبات مشروط
restrictive indorsement	فهر نویسی مشروط
conditional race	مسابقه مشروط با ارابه
receiver of stolen goods	خریدار مال مسروقه
touts	خریدار پیدا کردن
swagman	خریدار مال دزدی
tout	خریدار پیدا کردن
spoilsman	خریدار غنائم جنگی
touting	خریدار پیدا کردن
mace greff	خریدار اجناس مسروقه
touted	خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser	خریدار با حسن نیت
buyer's market	بازار مناسب برای خریدار
provisory	شرطی
conditional	شرطی
protatic	شرطی
provisional	شرطی
conditioned	شرطی
eventual	شرطی
Payment on delivery of goods.	پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
trade discount	تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
price taker	خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
conditional statement	حکم شرطی
subjunctive	وجه شرطی
conditional jump	جهش شرطی
proviso	جمله شرطی
condeitional branch	انشعاب شرطی
conditionality	صورت شرطی
conditional statement	دستور شرطی
conditional transfer	انتقال شرطی
conditional instruction	دستورالعمل شرطی
conditioned inhibition	بازداری شرطی
conditioned reflex	بازتاب شرطی
conditioned response	واکنش شرطی
conditional operator	عملگر شرطی
unconditioning	شرطی زدایی
conditional branch	انشعاب شرطی
provisos	جمله شرطی
case branch	انشعاب شرطی
on no condition	به هیچ شرطی
unconditioned	غیر شرطی
conditonal branching	انشعاب شرطی
soft hyphen	خط تیره شرطی
conditioned suppression	منع شرطی
conditioning	شرطی شدن
conditioned response	پاسخ شرطی
conditioned stimulus	محرک شرطی
the subjunctive mood	وجه شرطی
goods on approval	تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
unconditional jump	جهش غیر شرطی
To win (lose ) a bet .	شرطی رابردن (باختن )
unconditioned inhibition	بازداری غیر شرطی
unconditional transfer	انتقال غیر شرطی
unconditional	غیر شرطی بی شرط
cross conditioning	شرطی شدن ضمنی
counterconditioning	شرطی سازی تقابلی
vicarious conditioning	شرطی شدن جانشینی
vicarious conditioning	شرطی شدن مشاهدهای
differential conditioning	شرطی سازی افتراقی
unconditional branch	انشعاب غیر شرطی
unconditioned stimulus	محرک غیر شرطی
reconditioning	شرطی کردن مجدد
pavlovian conditioning	شرطی شدن پاولفی
provisorily	بطور شرطی یا موقت
preconditioning	پیش شرطی کردن
unconditioned response	پاسخ غیر شرطی
trace conditioning	شرطی کردن ردی
delayed conditioning	شرطی سازی درنگیده
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
conditioned avoidance response	پاسخ اجتنابی شرطی
type r conditioning	شرطی شدن نوع ار
type s conditioning	شرطی شدن نوع اس
ucr	پاسخ غیر شرطی
unconditioned reflex	بازتاب غیر شرطی
ucs	محرک غیر شرطی
subjunctive	وابسته بوجه شرطی
operant conditioning	شرطی شدن کنش گر
cer	پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response	پاسخ هیجانی شرطی
instrumental conditioning	شرطی شدن وسیلهای
conditionability	قابلیت شرطی شدن
conditional breakpoint	نقطه انفصال شرطی
conditional jump instruction	دستورالعمل پرش شرطی
condition	عارضه شرطی کردن
operant conditioning	شرطی شدن عامل

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com