Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
English
Persian
pavlovian conditioning
شرطی شدن پاولفی
Other Matches
conditioning
شرطی کردن شرطی سازی
apodosis
مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
conditional
شرطی
conditioned
شرطی
provisory
شرطی
protatic
شرطی
eventual
شرطی
provisional
شرطی
the subjunctive mood
وجه شرطی
conditioned stimulus
محرک شرطی
condeitional branch
انشعاب شرطی
conditonal branching
انشعاب شرطی
conditional branch
انشعاب شرطی
case branch
انشعاب شرطی
conditioned suppression
منع شرطی
soft hyphen
خط تیره شرطی
conditioned response
پاسخ شرطی
conditioned inhibition
بازداری شرطی
conditional transfer
انتقال شرطی
conditional statement
دستور شرطی
conditional statement
حکم شرطی
conditional operator
عملگر شرطی
conditioned reflex
بازتاب شرطی
conditional jump
جهش شرطی
conditional instruction
دستورالعمل شرطی
conditionality
صورت شرطی
conditioned response
واکنش شرطی
unconditioning
شرطی زدایی
unconditioned
غیر شرطی
conditioning
شرطی شدن
on no condition
به هیچ شرطی
provisional
شرطی مشروط
provisos
جمله شرطی
subjunctive
وجه شرطی
proviso
جمله شرطی
delayed conditioning
شرطی سازی درنگیده
provisorily
بطور شرطی یا موقت
vicarious conditioning
شرطی شدن مشاهدهای
instrumental conditioning
شرطی شدن وسیلهای
preconditioning
پیش شرطی کردن
To win (lose ) a bet .
شرطی رابردن (باختن )
modal auxiliary
فعل معین شرطی
operant conditioning
شرطی شدن کنش گر
operant conditioning
شرطی شدن عامل
ucs
محرک غیر شرطی
unconditioned reflex
بازتاب غیر شرطی
unconditioned response
پاسخ غیر شرطی
ucr
پاسخ غیر شرطی
unconditioned stimulus
محرک غیر شرطی
type s conditioning
شرطی شدن نوع اس
type r conditioning
شرطی شدن نوع ار
trace conditioning
شرطی کردن ردی
unconditional branch
انشعاب غیر شرطی
vicarious conditioning
شرطی شدن جانشینی
unconditional jump
جهش غیر شرطی
unconditional transfer
انتقال غیر شرطی
unconditioned inhibition
بازداری غیر شرطی
differential conditioning
شرطی سازی افتراقی
avoidance conditioning
شرطی کردن اجتنابی
subjunctive
وابسته بوجه شرطی
eventual
موکول بانجام شرطی
conditioned escape response
پاسخ گریز شرطی
conditioned avoidance response
پاسخ اجتنابی شرطی
backward conditioning
شرطی کردن وارونه
conditional jump instruction
دستورالعمل پرش شرطی
conditional breakpoint
نقطه انفصال شرطی
conditionability
قابلیت شرطی شدن
classical conditioning
شرطی سازی کلاسیک
conditioned emotional response
پاسخ هیجانی شرطی
reconditioning
شرطی کردن مجدد
cross conditioning
شرطی شدن ضمنی
condition
عارضه شرطی کردن
cer
پاسخ هیجانی شرطی
counterconditioning
شرطی سازی تقابلی
unconditional
غیر شرطی بی شرط
policy
سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval .
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policies
سند معلق به انجام شرطی
higher order conditioning
شرطی سازی سطح بالا
eyelid conditioning
شرطی کردن پلک چشم
deferred dividened
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
She will only date you if you ...
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
iterative process
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
estate in fee
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
branches
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeros
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branch
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost.
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
while loop
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
decisions
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision
دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
conditional
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
discrimination instruction
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
material conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditional
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implies
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material consequence
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
material implication
شرطی منطقی
[ریاضی]
[منطقی]
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
branch
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com