English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
mutual fund شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
Other Matches
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
stop loss order دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
to have a holding in a company در شرکتی دارائی سهام داشتن
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
proprietary company شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
wordprocessing شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
brokerage کارمزد خرید سهام
stock trading خرید و فروش سهام
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
dared جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dare جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
controlled company شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
virgin wool [پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.]
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
stoporder دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
stock dividend سهام صادره بابت سود سهام
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
trefoil design طرح های سه گوش [بیشتر در حاشیه قالی بکار می رود و معمولا در لا به لای نگاره های دیگر خصوصا اسلیمی ها دیده می شود.]
share holder دارنده سهام صاحب سهام
stock jobber محتکر سهام دلال سهام
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
tea leaf برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
co-operative societies شرکتهای تعاونی
co operative societies شرکتهای تعاونی
saving and loan associations شرکتهای پس انداز و وام
leasing companies شرکتهای اجاره دهنده
multinational corporations شرکتهای چند ملیتی
chartered companies شرکتهای صاحب الامتیاز
conference freight rate نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
presentation manager برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
auditors حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
auditor حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
ventured مبادرت ریسک
to a. oneself مبادرت کردن
to betake oneself مبادرت کردن
to set on مبادرت کردن به
attacks مبادرت کردن به
attacked مبادرت کردن به
attack مبادرت کردن به
venture مبادرت ریسک
ventures مبادرت ریسک
emprize مبادرت کردن
aggress مبادرت کردن
venturing مبادرت ریسک
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
ventured اقدام یا مبادرت کردن به
adventure باتهور مبادرت کردن
adventures باتهور مبادرت کردن
to offer at any thing بکاری مبادرت ورزیدن
fall to بکاری مبادرت کردن
enterprise مبادرت بکاری کردن
enterprises مبادرت بکاری کردن
he proceeded to investigate it بتحقیق ان مبادرت نمود
venturing اقدام یا مبادرت کردن به
ventures اقدام یا مبادرت کردن به
venture اقدام یا مبادرت کردن به
to set one's hand to a task بکاری مبادرت کردن
to put ones hand to anything بکاری مبادرت کردن
self slayer مبادرت کننده بخود کشی
to a an under taking باجرات بکاری مبادرت کردن
betook دست زده مبادرت کرده
order خرید سفارش خرید
sail in با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
participatory شرکتی
Freepost پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
joint شرکتی مشاع
a company of good standing شرکتی با اعتبار
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
corporative وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
Apple Computer Corporation شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
To lay the foundation of a company. پایه واساس شرکتی راریختن
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
office grapevine سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
clearing house شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house شرکتی که حسابها راتسویه میکند
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
to shake up [a company] <idiom> سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
recapitalize ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
developer شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developers شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
holding company شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
freighters فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
associated company شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
freighter فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
private متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
privates متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
factoring agent فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
thirds شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
cybercafe شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
to overcapitalize a company سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
stationery شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
Sun Microsystems شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
portfolios سهام
holding سهام
liquidate سهام
secular trend سهام
liquidated سهام
liquidating سهام
portfolio سهام
liquidates سهام
stock سهام
stocked سهام
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
common carrier شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
holding دارائی سهام
fixed portion سهام معینه
stock exchange بورس سهام
debenture stock سهام قرضه
preference shares سهام ممتاز
preference shares سهام ممتازه
stock exchanges بورس سهام
joint shares سهام مشترک
inscribed stock سهام نامدار
preferential shares سهام ممتازه
inscribed stock سهام با اسم
dividened سود سهام
savings bond سهام قرضه
ordinary share سهام عادی
to buy into سهام خریدن در
deferred share سهام موجل
general stock سهام عمومی
gilt edged shares سهام ممتازه
preferred shares سهام مقدم
conversion of shares تبدیل سهام
dividends سود سهام
stocked سهام سرمایه
stock broker دلال سهام
stock سهام سرمایه
common stocks سهام عادی
stock_broker دلال سهام
government stock سهام دولت
propertied سهام دار
registered shares سهام بانام
ordinary share سهام معمولی
preferred stock سهام ممتازه
preferred shares سهام ممتاز
privileged shares سهام ممتاز
share warrant گواهینامه سهام
PR سهام ممتاز
dividend سود سهام
growth stocks سهام پر سود
ordinary shares سهام عادی
common stock سهام عادی
stock exchange بورس سهام
bank stock سهام بانک
blue-chip سهام مرغوب
bourse بازار سهام
bearer shares سهام بی نام
blue chip سهام مرغوب
bourse [in a non-English-speaking country] بورس سهام
bullish stocks سهام رو به ترقی
to set about شروع کردن مبادرت کردن بکاری
Intel شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
revenue درامد سود سهام
stock markets بورس سهام وارز
national dividend سود سهام ملی
inscribed stock سهام ثبت شده
interim dividend سود سهام موقتی
interim dividend سود موقتی سهام
margins میزان سود سهام
margin میزان سود سهام
break in share prices کاهش قیمت سهام
unissued shares سهام منتشر نشده
actions سهم سهام شرکت
action سهم سهام شرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com