Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
proprietary company
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
Other Matches
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
mutual funds
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
unissued shares
سهام منتشر نشده
underwriter
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters
صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
controlled company
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
capital stock
عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
stop loss order
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
stoporder
دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
stock dividend
سهام صادره بابت سود سهام
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
disposability
دردسترس
easy of a
دردسترس
to hand
دردسترس
attainable
دردسترس
on hand
<idiom>
دردسترس
accessible
دردسترس
hand-to-hand
دردسترس
hand to hand
دردسترس
available
دردسترس فراهم
to make a for
دردسترس گذاشتن
prepositive
درجلو گذارده شده سرکلمهای
provide
دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
provides
دردسترس قراردادن دراختیارقراردادن
avail
دردسترس واقع شدن
he is rightly named
بمناسبت یادرست اورانام گذارده اند
it was basedon evclid
اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
bolstered
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
tryworks
کوره اجری دارای سه پایه کار گذارده شده در ان
bolsters
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
macron
علامت "-" که بالای حروف صدادار گذارده میشود تاصدای ان بلندتر شود
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
universal applause
عموم
public
عموم
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
public spiritedness
خیرخواهی عموم
the public
عموم مردم
publicly
در نظر عموم
coram popula
درپیش عموم
selling race
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
By common consent.
به تصدیق همه ( عموم )
for the public good
برای خیر عموم
open to the public
واضح درنظر عموم
notify the public
به اطلاع عموم رساندن
publicly useful
سودمند برای عموم
publicised
به اطلاع عموم رساندن
publicising
به اطلاع عموم رساندن
publicize
به اطلاع عموم رساندن
publitize
به اطلاع عموم رساندن
commonable
قابل استفاده عموم
publicized
به اطلاع عموم رساندن
publicizes
به اطلاع عموم رساندن
publicizing
به اطلاع عموم رساندن
publicises
به اطلاع عموم رساندن
common goods
کالای مورد نیاز عموم
to burst upon the view
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
forums
بازار محل اجتماع عموم
discommon
ازدسترس عموم بیرون اوردن
forum
بازار محل اجتماع عموم
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
participatory
شرکتی
common user items
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
domain
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
paradox
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradoxes
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
domains
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
a company of good standing
شرکتی با اعتبار
Freepost
پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
joint
شرکتی مشاع
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
cry up
نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
corporative
وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
clearing houses
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses
شرکتی که چکها را نقد می نماید
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
clearing house
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
To lay the foundation of a company.
پایه واساس شرکتی راریختن
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
developers
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developer
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
recapitalize
ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
to shake up
[a company]
<idiom>
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
incomplete
انجام نشده پر نشده
debutant
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
privates
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
freighters
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
freighter
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
public
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
letter-box company
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
third
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
cybercafe
شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
thirds
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
libraries
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
library
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
limelight
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
stationery
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
Sun Microsystems
شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
secular trend
سهام
portfolios
سهام
portfolio
سهام
holding
سهام
stock
سهام
stocked
سهام
liquidate
سهام
liquidated
سهام
liquidates
سهام
liquidating
سهام
chalk
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalks
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
common stocks
سهام عادی
bourse
[in a non-English-speaking country]
بورس سهام
common stock
سهام عادی
PR
سهام ممتاز
bourse
بازار سهام
blue chip
سهام مرغوب
bullish stocks
سهام رو به ترقی
blue-chip
سهام مرغوب
dividends
سود سهام
stock exchange
بورس سهام
inscribed stock
سهام با اسم
bearer shares
سهام بی نام
preference shares
سهام ممتازه
bank stock
سهام بانک
ordinary share
سهام عادی
holding
دارائی سهام
ordinary share
سهام معمولی
preference shares
سهام ممتاز
joint shares
سهام مشترک
general stock
سهام عمومی
to buy into
سهام خریدن در
conversion of shares
تبدیل سهام
share warrant
گواهینامه سهام
stock exchange
بورس سهام
stock exchanges
بورس سهام
dividend
سود سهام
debenture stock
سهام قرضه
deferred share
سهام موجل
registered shares
سهام بانام
savings bond
سهام قرضه
stocked
سهام سرمایه
stock
سهام سرمایه
dividened
سود سهام
fixed portion
سهام معینه
propertied
سهام دار
privileged shares
سهام ممتاز
preferred shares
سهام ممتاز
preferred shares
سهام مقدم
stock_broker
دلال سهام
preferred stock
سهام ممتازه
inscribed stock
سهام نامدار
government stock
سهام دولت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com