English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
duumvir شریک رتبه حکومت دو نفری
Other Matches
duumvirate حکومت دو نفری
heptarchy حکومت هفت نفری
tetrarchy یکی از استانهای چهارگانه حکومت چهار نفری
century عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
centuries عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
score رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
disciplinary control board کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
yokefellow شریک شریک زندگی
partner شریک کردن شریک
partnering شریک کردن شریک
partners شریک کردن شریک
partnered شریک کردن شریک
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
ostensible شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
he was a partner with me با من شریک یا انباز بود شریک من بود
threesome سه نفری
threesomes سه نفری
triumvirates سه نفری
percapita نفری
triumvier سه نفری
triumvirate سه نفری
dialogue مکالمهء دو نفری
quintette پنج نفری
single تنها یک نفری
parleyed گفتگوی دو نفری
parleying گفتگوی دو نفری
parleys گفتگوی دو نفری
quintets پنج نفری
duopoly انحصار دو نفری
quintet پنج نفری
parley گفتگوی دو نفری
trios سه نفری سه تایی
threesomes بازی سه نفری
threesome بازی سه نفری
tandems درشکه دو نفری
folie a deux جنون دو نفری
trio سه نفری سه تایی
dialogues مکالمهء دو نفری
tandem درشکه دو نفری
counselled مشاوره دو نفری مشورت
counseled مشاوره دو نفری مشورت
septet دسته هفت نفری
counselling مشاوره دو نفری مشورت
delire a quatre هذیان چهار نفری
monologue تک سخنگویی صحبت یک نفری
counsels مشاوره دو نفری مشورت
monologues تک سخنگویی صحبت یک نفری
stichomythia سوال وجواب در نفری
counsel مشاوره دو نفری مشورت
pleiad دسته هفت نفری
monolog تک سخنگویی صحبت یک نفری
morrice نوعی رقص شش نفری
decurion رئیس دسته ده نفری
percapita بقرار هر نفری هر راس
morris نوعی رقص شش نفری
tarantella رقص تند دو نفری ایتالیایی
madrigal سرود عاشقانه چند نفری
madrigals سرود عاشقانه چند نفری
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
roomette اتاقک یا کوپه یک نفری ترن
septette دسته هفت نفری هفتگانه
strength قدرت رزمی استعداد نفری
foursome بازی گلف چهار نفری
foursomes بازی گلف چهار نفری
petit jury هیئت منصفه دوازده نفری
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
ombre نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
octet دسته خوانندگان یانوازندگان هشت نفری
squads گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
omber نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
rigadoon رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
quadrille نوعی بازی ورق چهار نفری
quadrilles نوعی بازی ورق چهار نفری
rigaudon رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
squad گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
string quartets ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
quintette قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintet قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintets قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
of the same grade هم رتبه
step رتبه
stepping رتبه
from within the ranks of از رتبه
order رتبه
rank رتبه
ranks رتبه
stations رتبه
stationed رتبه
station رتبه
grade رتبه
ranked رتبه
grades رتبه
coordinate هم رتبه
degree رتبه
run of the mine بی رتبه
degrees رتبه
rank رتبه بندی
ranking رتبه بندی
outrank رتبه بالاترداشتن
third degree رتبه سوم
ranks رتبه بندی
ranked رتبه بندی
khedivate رتبه خدیو
low order پایین رتبه
grades درجه رتبه
stepping مرحله رتبه
high ranking عالی رتبه
high order رتبه بالا
degrades تنزیل رتبه
he is next to you in rank او در رتبه پس از شماست
episcopate رتبه اسقفی
compeer هم رتبه بودن با
stepping رتبه درجه
step مرحله رتبه
step رتبه درجه
ratings درجه رتبه
rating درجه رتبه
degrade تنزیل رتبه
ranking عالی رتبه
demotion تنزل رتبه
khediviate رتبه خدیو
grade درجه رتبه
juniority رتبه پائین تر
percentile rank رتبه صدکی
permanent rank رتبه دایمی
centile rank رتبه صدکی
degradation تنزل رتبه
place مقام رتبه
places مقام رتبه
placing مقام رتبه
dignity مقام رتبه
minor پایین رتبه
to get one's stripes رتبه گرفتن
degrade تنزل رتبه دادن
grade درجه بندی رتبه
low order digit رقم پایین رتبه
minor پایین رتبه خرد
degrades تنزل رتبه دادن
eminence عالی رتبه عالیجناب
below the horizon رتبه من از او پایین تر است
constableship وفیفه یا رتبه پلیس
justiciary داور عالی رتبه
the rank of colonel پایه یا رتبه سرهنگی
subalternate شخص پایین رتبه
eminency عالی رتبه عالیجناب
grades درجه بندی رتبه
demoting تنزل رتبه دادن
demotes تنزل رتبه دادن
demoted تنزل رتبه دادن
demote تنزل رتبه دادن
rank difference correlation همبستگی تفاوت رتبه ها
high order bit بیت بالا رتبه
princeling شاهزاده پایین رتبه
degree رتبه بندی کردن
comedown تنزل رتبه ومقام
ranks رتبه بندی کردن
inferior پایین رتبه فرعی
clock stagger رتبه زمان سنجی
inferiors پایین رتبه فرعی
promotions ترفیع رتبه پیشرفت
promotion ترفیع رتبه پیشرفت
degrees رتبه بندی کردن
advance ترفیع رتبه دادن
advancing <adj.> ترفیع رتبه دادن
rank رتبه بندی کردن
ranked رتبه بندی کردن
noncommissioned officer افسر دون رتبه
associating شریک
counterpart شریک
coparcener شریک
copartner شریک
copratner شریک
accessorial شریک
consorts شریک
consorting شریک
consorted شریک
consort شریک
pal شریک
company شریک
associate شریک
counterparts شریک
conpanion شریک
complier شریک
compatriot شریک
associates شریک
pals شریک
compatriots شریک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com