English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
to regurgitate شر و ور تکراری گفتن
to trot out شر و ور تکراری گفتن
Other Matches
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
greets درود گفتن تبریک گفتن
greet درود گفتن تبریک گفتن
greeted درود گفتن تبریک گفتن
recapitulatory تکراری
frequentative تکراری
repetitious تکراری
reiterative تکراری
redundant تکراری
repetitive تکراری
recapitulative تکراری
reduplicative تکراری
interative تکراری
iterative solution راه حل تکراری
duplicated تکراری تکثیرکردن
duplicate تکراری تکثیرکردن
iterative process فرایند تکراری
re-runs برنامهی تکراری
duplicates تکراری تکثیرکردن
duplicating تکراری تکثیرکردن
interative algorithm الگوریتم تکراری
interative process فرایند تکراری
re-ran برنامهی تکراری
repeating unit واحد تکراری
recursive equations معادلات تکراری
re-run برنامهی تکراری
re-running برنامهی تکراری
motif واحد تکراری
frequentative فعل تکراری
iterative methode روش تکراری
theme song قطعه تکراری
motifs واحد تکراری
routine work کار تکراری عادی
repeating decimal number عدد دهدهی تکراری
to regurgitate وراجی تکراری کردن
to trot out وراجی تکراری کردن
I keep repeating himself همش حرفای تکراری
iterative ازسر گیرنده تکراری
sputter تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
to trot out حرف مفت تکراری زدن
repetitive stress injury اسیب ناشی از فشار تکراری
rehashes تکرار مکررات چیز تکراری
rehashed تکرار مکررات چیز تکراری
rehash تکرار مکررات چیز تکراری
rebroadcast برنامه تکراری پخش کردن
instance شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
platitudinous تکراری و پیش پا افتاده کردن
to regurgitate حرف مفت تکراری زدن
instances شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
repeated نقش تکراری و پی در پی [بندی] [قالی]
to get into a rut یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
recapitulated صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
leitmotive عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotif عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
holds بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
non-directional design طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
bubbled گفتن
to weep out گفتن
uttered گفتن
to tell a story گفتن
vituperate بد گفتن
saith گفتن
utter گفتن
viyuperate بد گفتن
to give utterance to گفتن
rehearses گفتن
rehearsed گفتن
rehearse گفتن
bubble گفتن
bubbles گفتن
tell گفتن
telling-off گفتن
tells گفتن
let (someone) know <idiom> گفتن
let out <idiom> گفتن
utters گفتن
rehearsing گفتن
bubbling گفتن
mouth گفتن
pshaw اه گفتن
says گفتن
say گفتن
get out گفتن
mouths گفتن
mouthing گفتن
inform گفتن
informing گفتن
informs گفتن
mouthed گفتن
utterances گفتن
utterance گفتن
iteration گفتن
relate گفتن
adduse گفتن
relates گفتن
Miri design طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
bootlick تملق گفتن از
avouch اشکارا گفتن
doxologize ستایش گفتن
allegorize مثل گفتن
speaks سخن گفتن
adulate مدح گفتن
call bad names ناسزا گفتن
to throw the hatchet اغراق گفتن
lalophobia گفتن هراسی
adduee گفتن افهارنمودن
macarize خوشابحال گفتن
salute تهنیت گفتن
saluted تهنیت گفتن
overstating اغراق گفتن در
overstates اغراق گفتن در
overstated اغراق گفتن در
overstate اغراق گفتن در
salutes تهنیت گفتن
saluting تهنیت گفتن
lay to دروغ گفتن
speak سخن گفتن
reviles ناسزا گفتن
to spoke the t. راست گفتن
to take the floor سخن گفتن
to talk nonsense مهمل گفتن
to talk nonsense چرند گفتن
to talk tall گزاف گفتن
to tell a lie دروغ گفتن
hyperbolize اغراق گفتن
fabulize افسانه گفتن
to tell the truth راست گفتن
gnosticize عرفان گفتن
giggles سخن گفتن
to speak through one's nose سخن گفتن
to sigh out با اه وحسرت گفتن
enounce به صراحت گفتن
revile ناسزا گفتن
to make a remark سخن گفتن
to pull اغراق گفتن
interjects بطورمعترضه گفتن
interjecting بطورمعترضه گفتن
interjected بطورمعترضه گفتن
interject بطورمعترضه گفتن
commiserating تسلیت گفتن بر
commiserates تسلیت گفتن بر
commiserated تسلیت گفتن بر
commiserate تسلیت گفتن بر
to yell out با نعره گفتن
rime شعر گفتن
whiff دروغ گفتن
communed راز دل گفتن
commune راز دل گفتن
pitch a yarn قصه گفتن
weasel دروغ گفتن
weasels دروغ گفتن
pass a remark سخنی گفتن
panegyrize مدح گفتن
to say a word سخن گفتن
outvoice موثرترسخن گفتن از
giggling سخن گفتن
communes راز دل گفتن
communing راز دل گفتن
say a word سخن گفتن
twaddle چرند گفتن
confides محرمانه گفتن
confided محرمانه گفتن
confide محرمانه گفتن
screams ناگهانی گفتن
screamed ناگهانی گفتن
scream ناگهانی گفتن
speak the trurh راست گفتن
speak the trurh صادقانه گفتن
sweet talk تملق گفتن
outvoice بلندترسخن گفتن از
giggled سخن گفتن
rejoining در پاسخ گفتن
rejoined در پاسخ گفتن
rejoin در پاسخ گفتن
to bid welcome خوشامد گفتن
to blunder out بی فکرانه گفتن
to blunder out جویده گفتن
to draw the long اغراق گفتن
to draw the long bow اغراق گفتن
to pile it on اغراق گفتن
misstate غلط گفتن
mant با لکنت گفتن
rejoins در پاسخ گفتن
to bid a وداع گفتن
giggle سخن گفتن
tack tall گزاف گفتن
take leave of بدرود گفتن با
tallyho اهای گفتن
nuncupate زبانی گفتن
to a. oneself سخن گفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com