Dictiornary-Farsi | شستی تلگراف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 117 (7 milliseconds)

English	Persian
telegraphic key	شستی تلگراف


Other Matches

wires	تلگراف کردن تلگراف زدن
wire	تلگراف کردن تلگراف زدن
push button	شستی
knobs	شستی
knob	شستی
epiphyllum	گل شستی
pollical	شستی
thumbs	شستی اسلحه
thumbing	شستی اسلحه
thumbed	شستی اسلحه
thumb	شستی اسلحه
thumbhole	سوراخ شستی
hitch tie	گره شستی
thumbwheel	چرخ شستی
pallette	تخته شستی
telegraph	تلگراف
telegram	تلگراف
telegraphically	با تلگراف
telegraphed	تلگراف
telegrams	تلگراف
telegraphing	تلگراف
cablegram	تلگراف
cabled	تلگراف
telegraphy	فن تلگراف
cable	تلگراف
telegraphs	تلگراف
telegraphy	تلگراف
duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی
duplex telegraphy	تلگراف دوگانه
phonoplex telegraphy	تلگراف فونوپلکس
multiple telegraphy	تلگراف چندگانه
impluse telegraphy	تلگراف ایمپولزی
line telegraphy	تلگراف خطی
telegraphed	تلگراف کردن
radio telegraphy	تلگراف بیسیم
telegraph key	تکمه تلگراف
telegraph relay	رله تلگراف
telegrapher	تلگراف کننده
telegraphic alphabet	الفبای تلگراف
radiotelegraphy	تلگراف بی سیم
wireless telegraphy	تلگراف بیسیم
telegraph engineering	تکنیک تلگراف
telegraph cable	کابل تلگراف
telegraph alphabet	الفبای تلگراف
radiotelegraph	تلگراف بی سیم
radiotelegraph	رادیو تلگراف
radiotelegraphic	تلگراف بی سیم
telegraph apparatus	دستگاه تلگراف
radioteletype	تلگراف بی سیم
relay magnet	رله تلگراف
spark sending	تلگراف جرقهای
synchronous telegraphy	تلگراف همزمان
cable	تلگراف کردن
telegraph	تلگراف کردن
telegraph	دستگاه تلگراف
telegrams	تلگراف کردن
telegram	تلگراف کردن
cable	سیم تلگراف
wirelesses	تلگراف بی سیم
wireless	تلگراف بی سیم
dispensers	نافرهزینه تلگراف
dispenser	نافرهزینه تلگراف
cabled	تلگراف کردن
cabled	سیم تلگراف
telegraphed	دستگاه تلگراف
telegraphing	تلگراف کردن
telegraphs	تلگراف کردن
telegraphs	دستگاه تلگراف
telegraphing	دستگاه تلگراف
central office	تلکس و تلگراف
by wire	بوسیله تلگراف
rewire	دوباره تلگراف زدن
trunks	تلگراف یا تلفن بدنه
trunk	تلگراف یا تلفن بدنه
surface line	خط تلفن و تلگراف تعجیلی
wireway	سیم تلگراف و تلفن
rewires	دوباره تلگراف زدن
aerogram	مخابره با تلگراف بی سیم
rewired	دوباره تلگراف زدن
fire alarm telegraph	تلگراف اتش سوزی
ink writer	در تلگراف مرکب نویس
radiotelegraphic	تلگراف رادیویی کردن
multiplex telegraphy	تلگراف چند جهتی
polar duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی قطبی
quadruplex circuit	تلگراف تمام جهتی
quadruplex telegraphy	تلگراف تمام جهتی
quadruplex telephony	تلگراف تمام جهتی
rewiring	دوباره تلگراف زدن
radiotelegram	مخابره تلگراف بیسیم
radiotelegraph	تلگراف رادیویی کردن
central telegraph office	مرکز تلگراف اصلی
interband telegraphy	تلگراف باند میانی
keyboard printing telegraph	تلگراف ثبات تکمهای
cabled	پیغام تلگرافی تلگراف زدن
phantoplex telegraphy	تلگراف چهار سیمی مرکب
surface line	خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
heliographic	مربوط به مخابره تلگراف افتابی
cable	پیغام تلگرافی تلگراف زدن
wirelesses	بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless	بابی سیم تلگراف مخابره کردن
ccitt	کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
relay	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
phonopore	اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
morse alphabet or code	الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
DC	روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
common carrier	شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
teleprinters	وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinter	وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
cabled	سیم کشی کردن تلگراف کردن
wires	سیم تلگراف سیم کشی کردن
wire	سیم تلگراف سیم کشی کردن
ticker	دارای صدای تیک تیک تلگراف
cable	سیم کشی کردن تلگراف کردن
ems dispatch	تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد