English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius of curvature شعاع انحناء
Other Matches
curvature انحناء مقدار انحناء
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
camber انحناء
incurve انحناء
infelection انحناء
curving انحناء
curves انحناء
cambers انحناء
flection انحناء
flexure انحناء
tortuosity انحناء
flexuosity انحناء
flexion انحناء
curvature انحناء
deflexion انحناء
inflexion انحناء
flexture انحناء
total curvature انحناء کل
wind انحناء
winds انحناء
curve انحناء
limsy قابل انحناء
compound curve انحناء مرکب
wiry قابل انحناء
deflection انحناء خم سازی
degree of curve درجه انحناء
pliancy انحناء پذیری
inflexible انحناء ناپذیر
crookedness انحناء و کج شدگی
limpsy قابل انحناء
limpsey قابل انحناء
deflections انحناء خم سازی
inflexibility سفتی انحناء نا پذیری
flatfoot ازبین رفتن انحناء کف پا
flexibly بطور قابل انحناء
inflexibly بطور غیرقابل انحناء
inflections انحناء صرف فعل
inflexions انحناء صرف فعل
inflection انحناء صرف فعل
aspheric شبیه کره انحناء دار
pliable انحناء پذیر نرم شدنی
curvacious دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
curvaceous دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
losse jointed دارای مفاصل نرم وقابل انحناء
semirigid دارای مخزن گاز استوانهای شکل وقابل انحناء
geostrophic وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
rayless بی شعاع
radius of curvature شعاع خم
beam شعاع
beams شعاع
radius شعاع
ray شعاع
ionic radius شعاع یونی
semidiameter شعاع دایره
mean radius شعاع میانه
main beam شعاع اصلی
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
radius of intrados شعاع درونسو
image ray شعاع تصویر
light beam شعاع نور
ionic ray شعاع یونی
light ray شعاع نور
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
nuclear radius شعاع هسته
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
radius vector شعاع حامل
radius of influence شعاع تاثیر
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of giration شعاع چرخش
radius of extrados شعاع برونسو
radius of curvature شعاع خمیدگی
radius of action شعاع اثر
radius of action شعاع عمل
radius of a well شعاع یک چاه
radius gage شابلون شعاع
radiometer شعاع سنج
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
radius of gyration شعاع چرخش
an incident ray شعاع ساقط
effective radius شعاع موثر
average radius شعاع میانگاه
triradiate دارای سه شعاع
radius شعاع دایره
stellate شعاع دار
covalent radius شعاع کووالانسی
corner radius شعاع کنج
casualty radius شعاع تلفات
bohr radius شعاع بور
radius شعاع عملیات
average radius شعاع میانه
atomic radius شعاع اتمی
atomic radius شعاع اتم
electron beam شعاع الکترون
radiates شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radiate شعاع افکندن
short-range با شعاع عمل کم
short range با شعاع عمل کم
radiating شعاع افکندن
gyoradius شعاع چرخش
short swing پیچهای با شعاع کم
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
pencilled پرتوی شعاع دار
searchlight sonar سونار شعاع باریک
light ray bending انحراف شعاع نور
double beam شعاع مضاعف نور
very short شعاع عمل خیلی کم
radiant شعاع گستر درخشان
sea room شعاع مانور دریایی
damage radius شعاع خطر مین
effective radius of a well شعاع موثر چاه
wood ray شعاع اوندی چوبی
van der waals radius شعاع وان در والس
medium range با شعاع عمل متوسط
light beam recorder ثبات شعاع نور
very long شعاع عمل زیاد
destruction radius شعاع تخریب مین
casualty radius شعاع تولید تلفات
damage radius شعاع منطقه خسارت
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
minimum range حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beams عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beam عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com