Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (8 milliseconds)
English
Persian
executing agency
شعبه اجرایی
executive agent
شعبه اجرایی
Other Matches
claimant agency
شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
virus
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
viruses
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
administrant
اجرایی
administrative
اجرایی
executives
اجرایی
ministerial
اجرایی
executive
اجرایی
feasability study
مطالعات اجرایی
technical
اصولی اجرایی
executive system
سیستم اجرایی
functional team
تیم اجرایی
executive routine
روال اجرایی
execute statement
دستور اجرایی
execute statement
حکم اجرایی
executable statement
جمله اجرایی
executive program
برنامه اجرایی
operating program
برنامه اجرایی
e. power
نیروی اجرایی
executional requirement
شرائط اجرایی
executive agent
عامل اجرایی
executive committee
هیات اجرایی
operating agency
قسمت اجرایی
command of execution
ریاست اجرایی
sanctions
ضمانت اجرایی قانون
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
sanctioned
ضمانت اجرایی قانون
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
sanctioning
ضمانت اجرایی قانون
tax administration
مسائل اجرایی مالیات
sanction
ضمانت اجرایی قانون
executive by law
ایین نامه اجرایی
escrow
اجرایی پیدا میکند
cryptochannel
سیستم اجرایی رمز
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
registering
ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
executives
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
executive
افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
operand
دستور اجرایی عمل کننده
register
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
Politburos
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
Politburo
کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
apparatus
شعبه
end office
شعبه جز
embranchment
شعبه
branch office
شعبه
offshoots
شعبه
chapters
شعبه
chapter
شعبه
branches
شعبه
branch
شعبه
lines
شعبه
line
شعبه
substation
شعبه
sections
شعبه
section
شعبه
members
شعبه
succursal
شعبه
prong
شعبه
prongs
شعبه
member
شعبه
offshoot
شعبه
filial
شعبه
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
subclass
شعبه فرعی
operating agency
شعبه عامل
major activity
شعبه اصلی
frith
شعبه رود
departments
قسمت شعبه
branches
شعبه رشته
headquarters
شعبه اصلی
dichotomy
انشعاب به دو شعبه
dichotomies
انشعاب به دو شعبه
annexing
شعبه فرعی
annexes
شعبه فرعی
annex
شعبه فرعی
lodges
شعبه فراماسون ها
lodged
شعبه فراماسون ها
branches
شعبه زدن
branch
شعبه زدن
members
شعبه بخش
apparatus
شعبه حزب
wing
شاخه شعبه
department
قسمت شعبه
dichotomization
دو شعبه کردن
winging
شاخه شعبه
member
شعبه بخش
agencies
اژانس شعبه
lodge
شعبه فراماسون ها
agency
اژانس شعبه
branch office
دفتر شعبه
branch of a company
شعبه شرکت
agency of communications
شعبه ارتباطات
branch
شعبه رشته
distributary
انشعابی شعبه رود
arm
شعبه جنگ افزار
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
departmentalize
چند شعبه کردن
subhome office
شعبه دفتر اصلی
self-
برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
troche
قرص مکیدنی شاخ سه شعبه گوزن
commissary store annex
شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
extension
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extensions
طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
criminal investigation
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com