Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (7 milliseconds)
English
Persian
modulo n counter
شمارنده به پیمانه
Other Matches
up/down counter
شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
bushels
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushel
پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
countering
شمارنده
countered
شمارنده
counter
شمارنده
computers
شمارنده
computer
شمارنده
conuter
شمارنده
enumerator
شمارنده
ring counter
شمارنده حلقهای
repeat counter
شمارنده تکرار
program counter
شمارنده برنامه
multiplier
بس شمارنده افزاینده
loop counter
شمارنده حلقه
line counter
شمارنده سطر
frequency counter
شمارنده فرکانس
binary counter
شمارنده دودویی
numerator
شمارنده شمارشگر
current location counter
شمارنده مکان فعلی
enumerative
وابسته بشمردن شمارنده
countering
مقابل دستگاه شمارنده
countered
مقابل دستگاه شمارنده
counter
مقابل دستگاه شمارنده
reset
تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
resets
تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
gauge=gage
پیمانه
measuring glass
پیمانه
scooped
پیمانه
short measure full measure
پیمانه کم
scooping
پیمانه
measure
پیمانه
modulo
به پیمانه
modulo
پیمانه n
scoops
پیمانه
scoop
پیمانه
modulus
پیمانه
module
پیمانه
mod
به پیمانه
modules
پیمانه
mods
به پیمانه
gauge
پیمانه
mete
پیمانه
gauges
پیمانه
gauged
پیمانه
module
اتاقک پیمانه
kilderkin
پیمانه ابجو
yardstick
مقیاس پیمانه
measure of capacity
پیمانه فرفیت
gauged
پیمانه کردن
modulo two sum
مجموع به پیمانه دو
modularization
پیمانه بندی
modulo n check
مقابله به پیمانه
hosghead
پیمانه مایعات
gauge
پیمانه کردن
gage=gauge
پیمانه اندازه
yardsticks
مقیاس پیمانه
canikin
پیمانه کوچک
cannikin
پیمانه کوچک
commensurableness
هم پیمانه بودن
gauges
پیمانه کردن
short measure full measure
پیمانه تمام
decaliter
پیمانه ده لیتری
decalitre
پیمانه ده لیطری
modules
اتاقک پیمانه
dosing pump
پمپ پیمانه
load module
پیمانه بارشو
dry measure
پیمانه خشکبار
graduates
پیمانه درجه دار
graduating
پیمانه درجه دار
measure
پیمانه کردن سنجیدن
metrologist
سنگ و پیمانه شناس
graduate
پیمانه درجه دار
non operable instruction
دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
it is quite another story now
ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
That jar is broken and that measure spilt .
<proverb>
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
chauldron
پیمانه زغال برابر1296 لیتر
pint
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
hutch
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
pints
پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
hutches
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
gaduate
لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
pottle
پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
do nothing instruction
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
instruction counter
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
measure
پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
memory module
ماژول حافظه پیمانه حافظه
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com