Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (2 milliseconds)
English
Persian
northerly
شمال
north
شمال
north
<adj.>
شمال
Other Matches
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north north east
میان شمال و شمال خاور
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
northeast
شمال شرقی شمال شرق
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north east
شمال شرق شمال شرقی
north west
شمال غرب شمال غربی
northwest
شمال غرب شمال غربی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
north
در شمال
ina northerly direction
سوی شمال
north east
در شمال خاور
grid north
شمال شبکه
compass rose
شمال نما
true north
شمال جغرافیایی
true north
شمال واقعی
north east
شمال خاور
compass north
شمال مغناطیسی
arcturus
نگهبان شمال
epsilon bootis
رایت شمال
north west
شمال باختر
NW
شمال غربی
north-eastern
رو به شمال شرق
north-eastern
از شمال خاوری
Libya
شمال افریقا
the north pole
قطب شمال
northerner
اهل شمال
northwest
شمال باختری
northwardly
سوی شمال
northeastern
شمال شرقی
northeast
شمال خاوری
northeastward
شمال شرقی
north wind
باد شمال
true north
شمال حقیقی
northern
ساکن شمال
arctic
قطب شمال
north
روبه شمال
north-western
شمال غربی
northerners
اهل شمال
north western
شمال غربی
northbound
عازم شمال
north-east
شمال شرق
northerly
به سمت شمال
north westerly
در شمال باختر
north-easterly
شمال شرقی
north westerly
شمال غربی
north-westerly
در شمال باختر
north
باد شمال
northwestern
شمال غربی
north-west
شمال غرب
North Pole
قطب شمال
north easterly
شمال شرقی
north-westerly
شمال غربی
magnetic north
شمال مغناطیسی
norther
بیشتر بطرف شمال
upstater
اهل شمال استان
Arctic Circle
مدار قطب شمال
northwester
طوفان شمال غربی
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
northwester
باد شمال غربی
northwardly
بطرف شمال شمالی
northwards
بسوی شمال شمالا
north-eastern
به سوی شمال شرق
northwestwards
بطرف شمال غربی
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
NW
مخفف شمال غرب
northernmost
دورترین محل در شمال
compass north
شمال قطب نما
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
celestial north pole
قطب شمال عالم
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
Nordic
وابسته به شمال اروپا
northward
بسوی شمال شمالا
north easter
باد شمال خاور
north light roof
بام شمال نور
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
northeastward
بطرف شمال شرقی
northeaster
باد شمال خاوری
north wester
باد شمال باختر
northeastern
مربوط به شمال شرقی
northeaster
نسیم شمال شرقی
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
uptown
واقع در محلات شمال شهر
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
lemming
موش صحرایی قطب شمال
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com