English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
northwest شمال باختری
Other Matches
northing عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
northwest شمال غرب شمال غربی
northeast شمال شرقی شمال شرق
north west شمال غرب شمال غربی
north north east میان شمال و شمال خاور
north-east شمال شرقی در شمال شرق
north east شمال شرق شمال شرقی
north by cast میان شمال و شمال شرقی
north-west شمال غربی در شمال غرب
westerly باختری
bactrian باختری
occident باختری
occidental باختری
westerns باختری
western باختری
westerners باختری
westerner باختری
hesperian باختری
south western جنوب باختری
south westerly جنوب باختری
bactrian camel شتر باختری
southwestwards درجهت جنوب باختری
southwestward درجهت جنوب باختری
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
holarctic وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
north <adj.> شمال
northerly شمال
north در شمال
north شمال
NW شمال غربی
ina northerly direction سوی شمال
north-eastern از شمال خاوری
Libya شمال افریقا
grid north شمال شبکه
epsilon bootis رایت شمال
compass rose شمال نما
compass north شمال مغناطیسی
the north pole قطب شمال
northeast شمال خاوری
north wind باد شمال
northeastern شمال شرقی
northeastward شمال شرقی
north east در شمال خاور
north-eastern رو به شمال شرق
northwardly سوی شمال
north east شمال خاور
north west شمال باختر
arcturus نگهبان شمال
northbound عازم شمال
north-easterly شمال شرقی
north easterly شمال شرقی
north-westerly شمال غربی
northerners اهل شمال
North Pole قطب شمال
magnetic north شمال مغناطیسی
northerly به سمت شمال
north باد شمال
northwestern شمال غربی
north-western شمال غربی
north western شمال غربی
north-east شمال شرق
north روبه شمال
northerner اهل شمال
north-westerly در شمال باختر
north westerly در شمال باختر
true north شمال جغرافیایی
true north شمال واقعی
true north شمال حقیقی
northern ساکن شمال
north westerly شمال غربی
arctic قطب شمال
north-west شمال غرب
upstater اهل شمال استان
northeaster باد شمال خاوری
norther بیشتر بطرف شمال
northeaster نسیم شمال شرقی
northeastward بطرف شمال شرقی
northwestwards بطرف شمال غربی
rubicon رودی در شمال ایتالیا
north-eastern به سوی شمال شرق
northernmost دورترین محل در شمال
smew مرغابی شمال اروپاواسیا
Arctic Circle مدار قطب شمال
northwester طوفان شمال غربی
northwester باد شمال غربی
NW مخفف شمال غرب
northwards بسوی شمال شمالا
northwardly بطرف شمال شمالی
northeastern مربوط به شمال شرقی
Flemish Mannerism انقلاب شمال اروپا
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
north wester باد شمال باختر
ice foot دیواره یخ درنواحی شمال
Nordic وابسته به شمال اروپا
northward بسوی شمال شمالا
celestial north pole قطب شمال عالم
compass north شمال قطب نما
magnetic north pole قطب شمال مغناطیسی
north light roof بام شمال نور
north easter باد شمال خاور
narwhal نهنگ دریایی قطب شمال
lemming موش صحرایی قطب شمال
lemmings موش صحرایی قطب شمال
moorish وابسته به اهالی شمال افریقا
narwhale نهنگ دریایی قطب شمال
piedmont ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
barbary کشوران اسلامی شمال افریقا
moors اهل شمال افریقا مسلمان
moored اهل شمال افریقا مسلمان
moor اهل شمال افریقا مسلمان
narwal نهنگ دریایی قطب شمال
polar وابسته به قطب شمال وجنوب
low dutch زبان شمال المان و هلندی
arctic وابسته بقطب شمال سرد
uptown واقع در محلات شمال شهر
steelhead ماهی ازاد شمال امریکا
euroclidon بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
inkberry درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
north-eastern وابسته به شمال شرق ایالات متحده
bald eagles نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
trouvere شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
troy شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
fox grape انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
declination مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
Nahavand شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
new england نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
gadwall اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
gyrocompass نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
Ditterling [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
azimuth نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
true track تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
Hispano-Moresque [سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
blue laws قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
rhaeto romanic زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
arcturus نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
upstate وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com