English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
dog paddle شنای اشخاص مبتدی
Other Matches
tyro مبتدی
beginners مبتدی
beginner مبتدی
tiro مبتدی
unskilled <adj.> مبتدی
neophyte مبتدی نوچه
neophytes مبتدی نوچه
youngling جوانک مبتدی
abecedarian مبتدی ابتدایی
novice مبتدی جدیدالایمان
novices مبتدی جدیدالایمان
bug boy سوارکار مبتدی
tiro or tyro تازه کار مبتدی
greenhorn مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorns مبتدی ادم خام یا ناشی
individual medley شنای مختلط
underneath swimming شنای زیرابی
butterfly شنای پروانه
butterflies شنای پروانه
trudgen stroke شنای کرال
breaststroke شنای پروانه
crawl شنای کرال
breaststroke شنای قورباغه
sidestroke شنای پهلو
crawls شنای کرال
crawled شنای کرال
dog paddle شنای سگی
backstroke شنای پشت
dog paddle شنای سگی کردن
baths استخر شنای سرپوشیده
medleyist شناگر شنای مختلط
freestyler شناگر شنای ازاد
individual medleyist شناگر شنای مختلط
racing backstroke مسابقه شنای پشت
pinule پرهء شنای ماهی
pinnule پرهء شنای ماهی
dolphin kick شنای پروانه با پای دلفین
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
medley شنای مختلط 002 تا 004متر
frog kick شنای پروانه بت پای قورباغه
medleys شنای مختلط 002 تا 004متر
surface dive غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
flipper پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی
flippers پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی
freestyle شنای ازادمسابقه تیراندازی با روش ازاد
kickboard تخته شنای 07 سانتیمتری برای کمک به نواموز
dog paddle شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
knowledge of persons شناسایی اشخاص
many persons خیلی اشخاص
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
natural persons اشخاص طبیعی
few men اشخاص کمی
omnium gatherum مجموعه اشخاص
great persons اشخاص بزرگ
many people خیلی اشخاص
person perception ادراک اشخاص
many a man بسا اشخاص
displaced persons اشخاص پناهنده
personas اشخاص یک کتاب
persona اشخاص یک کتاب
personae اشخاص یک کتاب
these people این اشخاص
artificial persons اشخاص حقوقی
to suck eggs اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
blacklists صورت اشخاص بدحساب
play off <idiom> رفتار مختلف با اشخاص
criss-cross امضای اشخاص بیسواد
blacklisting صورت اشخاص بدحساب
blacklisted صورت اشخاص بدحساب
blacklist صورت اشخاص بدحساب
criss-crossed امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses امضای اشخاص بیسواد
inter alia میان اشخاص دیگر
withindoors اشخاص داخل منزل
adhominem حمله یا اعتراض به اشخاص
panels صورت اسامی اشخاص
panel صورت اسامی اشخاص
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
common touch استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
intelligentsia اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
One must not judge by appearances . بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
dais سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
get one's own way <idiom> اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
damage صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
bouncer ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
credit union موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
bouncers ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
medley relay مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
governesses زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
bikinis لباس شنای زنانه دوتکه مایوی دوتکه
bikini لباس شنای زنانه دوتکه مایوی دوتکه
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scout کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scouts کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ether مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
quadrangular meet مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com