Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English
Persian
sidestroke
شنای پهلو
Search result with all words
scissor kick
پای قیچی در شنای پهلو
Other Matches
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
collateral
پهلو به پهلو متوازی
galncing collision
برخورد پهلو به پهلو
trudgen stroke
شنای کرال
breaststroke
شنای قورباغه
breaststroke
شنای پروانه
underneath swimming
شنای زیرابی
crawls
شنای کرال
crawled
شنای کرال
crawl
شنای کرال
butterflies
شنای پروانه
butterfly
شنای پروانه
individual medley
شنای مختلط
dog paddle
شنای سگی
backstroke
شنای پشت
dog paddle
شنای سگی کردن
dog paddle
شنای اشخاص مبتدی
racing backstroke
مسابقه شنای پشت
pinnule
پرهء شنای ماهی
medleyist
شناگر شنای مختلط
individual medleyist
شناگر شنای مختلط
baths
استخر شنای سرپوشیده
pinule
پرهء شنای ماهی
freestyler
شناگر شنای ازاد
frog kick
شنای پروانه بت پای قورباغه
dolphin kick
شنای پروانه با پای دلفین
medleys
شنای مختلط 002 تا 004متر
medley
شنای مختلط 002 تا 004متر
flipper
پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی
surface dive
غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
flippers
پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی
freestyle
شنای ازادمسابقه تیراندازی با روش ازاد
kickboard
تخته شنای 07 سانتیمتری برای کمک به نواموز
dog paddle
شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
hexagon
شش پهلو
sideways
از پهلو
one sided
یک پهلو
flanking
پهلو
yoko
پهلو
hexagons
شش پهلو
nip and tuck
پهلو به پهلو
laterally
از پهلو
hand
پهلو
handing
پهلو
decagon
ده پهلو
broadside
به پهلو
broadsides
به پهلو
along side
در پهلو
flank
پهلو
flanked
پهلو
sidling
از پهلو
side arm
از پهلو
side
پهلو
side by side
پهلو به پهلو
side view
از پهلو
ship side
پهلو
sides
پهلو
abreast
پهلو به پهلو
sexangle
شش پهلو
by
از پهلو
one-sided
یک پهلو
sideward
از پهلو
sidewards
از پهلو
two edged
دو پهلو
triangles
سه پهلو سه بر
sideling
از پهلو
two-edged
دو پهلو
triangle
سه پهلو سه بر
three sided
سه پهلو
medley relay
مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
goosewing
دو پهلو بادبان
pitch diameter
قطر پهلو
it has sides
سه پهلو دارد
lateral flexion
خم شدن به پهلو
prevarication
حرف دو پهلو
polygonal
بسیار پهلو
quinquelat eral
پنج پهلو
scalene
نابرابر پهلو
septilateral
هفت پهلو
yoko geri
ضربه به پهلو
quindec agon
پانزده پهلو
peripeneumony
سینه پهلو
slab sided
پهن پهلو
sideway
فرعی از پهلو
pentangular
پنج پهلو
octangular
هشت پهلو
side blown converter
مبدل پهلو دم
multivocal
چند پهلو
pulmonitis
سینه پهلو
skidded
به پهلو سریدن
multilateral
چند پهلو
sideswipe
پهلو زدن به
polygons
بسیار پهلو
sideswipes
پهلو زدن به
octagons
هشت پهلو
pneumonia
سینه پهلو
heptagonal
هفت پهلو
double talk
جمله دو پهلو
skidding
به پهلو سریدن
skids
به پهلو سریدن
skid
به پهلو سریدن
sides
پهلو کناره
equilateral
دو پهلو برابر
double-entendres
حرف دو پهلو
double entendres
حرف دو پهلو
double entendre
حرف دو پهلو
polygon
بسیار پهلو
slides
حرکت از پهلو
side
پهلو کناره
octagon
هشت پهلو
list
یک پهلو شدن
pentagons
پنج پهلو
pentagon
پنج پهلو
slide
حرکت از پهلو
transfers
پهلو- رفت
broadside
ناو به پهلو
many-sided
چند پهلو
along side
پهلو به پهلوی
transferring
پهلو- رفت
transfer
پهلو- رفت
broadsides
ناو به پهلو
many sided
چند پهلو
bikinis
لباس شنای زنانه دوتکه مایوی دوتکه
bikini
لباس شنای زنانه دوتکه مایوی دوتکه
equiangular triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
equilateral triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
equivocal
دارای ابهام دو پهلو
sidewinder
ضربت سنگین از پهلو
yoma tsuki
ضربه با دو دست به پهلو
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
sidestep
صعود پلهای از پهلو
pneumococcus
میکرب سینه پهلو
crab
به پهلو حرکت کردن
pinwheel
چرخش از پهلو بدوربارفیکس
palter
دو پهلو سخن گفتن
crabs
به پهلو حرکت کردن
lateralrelationship
نسبت در خط افقی از پهلو
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
scotch verdict
حکم غیرقطعی ودو پهلو
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
chinese landing
پهلو گرفتن به سبک چینی
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
bacon
گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
isosceles triangles
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
hendecagon
یازده پهلو یازده ضلعی
rollover
غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com