Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
resurfacing
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
Other Matches
chip seal
شن بخورد راه دادن
macadam blinding
خورده سنگ بخورد راه دادن
surface
رویه دادن
surfaces
رویه دادن
surfaced
رویه دادن
to change the tack
تغییر رویه دادن
to explain oneself
رویه یاقصدخودراشرح دادن
regeneration
بازسازی
restructuring
بازسازی
recycle
بازسازی
reconstructions
بازسازی
mending
بازسازی
reconstruction
بازسازی
remakes
بازسازی
remake
بازسازی
recycles
بازسازی
recycling
بازسازی
reconstruction method
روش بازسازی
cost of reproduction
هزینه بازسازی
reproduction method
روش بازسازی
static refresh
بازسازی ایستا
relaying
بازسازی سنگفرش
perceptual restructuring
بازسازی ادراکی
unreconstructed
بازسازی نشده
land restoration
بازسازی زمین
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
he is too p asto what he eats
زیاد دربندان است که چه بخورد
planegency
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
The craps should match the curtains.
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
boasted
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
lofts
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
bowed
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
immethodical
بی رویه
irregular
بی رویه
ism
رویه
tactics
رویه
comportment
رویه
tenor
رویه
tenors
رویه
outside
رویه
practice
رویه
praxis
رویه
facing
رویه
facings
رویه
policies
رویه
policy
رویه
outsides
رویه
surfaces
رویه
instep
رویه
surface
رویه
upper crust
رویه
metier
رویه
upper
رویه
vamp
رویه
uppers
رویه
encrustations
رویه
these t. were not
رویه
water surface
رویه اب
facet
رویه
facets
رویه
encrustation
رویه
insteps
رویه
metiers
رویه
procedure
رویه
mTtiers
رویه
surfaced
رویه
ism
اعتقاد رویه
systems
قاعده رویه
system
قاعده رویه
tacks
پونز رویه
judicial precedent
رویه قضایی
the policy of the government
رویه دولت
line
حدود رویه
lines
حدود رویه
top
رویه عالی
cant
رویه اریب
encrustation
رویه بندی
facet theory
نظریه رویه ها
finishing coat
اندود رویه
tacking
پونز رویه
tacked
پونز رویه
tack
پونز رویه
scheme
ترتیب رویه
impolicy
رویه غلط
in stream procedure
رویه با مسیل
sandal
کفش بی رویه
schemed
ترتیب رویه
schemes
ترتیب رویه
triacontahedral
سی رویه سی طرفی
precedent
رویه قضایی
hard soil
رویه محکم
top milk
رویه شیر
precedents
رویه قضایی
flippy
فلاپی دو رویه
sandals
کفش بی رویه
surface
رویه فاهر
cover
رویه لفاف
pentahedral
پنج رویه
encrustations
رویه بندی
card face
رویه کارت
pillow case
رویه بالش
planimeter
رویه پیما
rough surface
رویه زبر
practice
رویه پیشه
road surface
رویه راه
recovery procedure
رویه ترمیمی
procedure oriented
رویه گرا
surfaced
رویه فاهر
code page
رویه رمز
pure procedure
رویه جامع
recursive procedure
رویه بازگشتی
surface-to-air
رویه به هوا
control procedure
رویه کنترل
coverings
رویه لفاف
covers
رویه لفاف
planed
رویه هموار
exfoliation
رویه سابی
dummy module
رویه ساختگی
surfaces
رویه فاهر
cross section
رویه برش
plane
رویه هموار
procedure declaration
اعلان رویه
single sided disk
دیسک یک رویه
ostrich policy
رویه کبک
rubbed surface
رویه صاف
smooth surface
رویه صاف
planes
رویه هموار
planing
رویه هموار
scheme of life
رویه زندگی
reshaping
تجدید نیمرخ بازسازی نیمرخ
procedure
رویه طریقه فرایند
impolitic
مخالف رویه صحیح
bristled
رویه تجاوزکارانه داشتن
low key posture
رویه محافظه کارانه
revamp
دوباره رویه انداختن
bristle
رویه تجاوزکارانه داشتن
irregular act
عمل خلاف رویه
international practice
رویه بین المللی
input output procedure
رویه ورودی- خروجی
revamping
دوباره رویه انداختن
overgrown
دارای رشد بی رویه
slope weir
بندسرریز با رویه شیبدار
revamps
دوباره رویه انداختن
surface treatment
عملیات سطح رویه
revamped
دوباره رویه انداختن
new departure
اغاز رویه تازه
procedure oriented language
زبان رویه گرا
slope weir
شادروان با رویه شیبدار
binder course
قشر زیرین رویه
deck board
کف یا رویه پالت حمل مهمات
cataloged procedure
رویه فهرست بندی شده
flippy diskette
دیسکت با دو رویه قابل ضبط
altar-stone
[سنگ رویه فوقانی محراب]
frosting
رویه خامهای کیک یا شیرینی
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
altar-slad
[سنگ رویه فوقانی محراب]
one time tape
نوار یک رویه کلید رمز
to take a course
رویه ایی را اتخاذ کردن
to pull in
دست از کار یا رویه خودکشیدن
one time pad
صفحات کلید رمز یک رویه
tambour
رویه یادیواره متحرک چوبی
to change one's course
خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
the old p should be continued
رویه پیش بایدادامه یابد
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
rolltop desk
میز تحریر دارای رویه کشودار
spas
Association andProcedures Systems انجمن سیستم ها و رویه ها
planometer
صفحه همواری که رویه هارابدان می پیمایند ترازمسطحات
spa
Association andProcedures Systems انجمن سیستم ها و رویه ها
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
moquette
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
hol
Language Order High زبان برنامه نویسی رویه گرا
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
prunella
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
newton raphson
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
faces
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com