English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
phthiriasis شپشک داشتن
Search result with all words
pediculosis الودگی به شپشک شپشک داشتن
Other Matches
crab louse شپشک
aphis شپشک گیاهی
phthiriasis الودگی به شپش یا شپشک
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
possessing داشتن
bears داشتن
to go hot تب داشتن
bears در بر داشتن
intercommon داشتن
possesses داشتن
possess داشتن
to hold داشتن
relieve داشتن
lackvt کم داشتن
to possess داشتن
to have داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
to have possession of داشتن
monogyny داشتن یک زن
have داشتن
having داشتن
want کم داشتن
to hold a meeting داشتن
wanted کم داشتن
redolence بو داشتن
to have f. تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
to be feverish تب داشتن
lacks کم داشتن
doubted شک داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
lack کم داشتن
own داشتن
doubt شک داشتن
owned داشتن
owning داشتن
owns داشتن
lacked کم داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
scoots سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
to have in stock موجود داشتن
to have in view در نظر داشتن
scooted سرعت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
to have the pull of برتری داشتن بر
to have patience شکیبایی داشتن
to have in remembrance بخاطر داشتن
see after توجه داشتن به
to be in rapport تماس داشتن
to bear a grudge لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge به کسی لج داشتن
to bear enmity دشمنی داشتن
to bring good luck شگون داشتن
contests اعتراض داشتن بر
contesting اعتراض داشتن بر
contested اعتراض داشتن بر
contest اعتراض داشتن بر
to carry authority نفوذیاقدرت داشتن
to be in demand طالب داشتن
scruple وسواس داشتن
shilly shally دودلی داشتن
shimmey تاب داشتن
shimmey لرزش داشتن
shimmy تاب داشتن
shimmy لرزش داشتن
to be afraid بیم داشتن
to be in a state of a بیم داشتن
to be in arrear پس افت داشتن
to be in contact تماس داشتن
to be in debt بدهی داشتن
adjudge مقرر داشتن
vary فرق داشتن
to drive at قصد داشتن از
abominate تنفر داشتن
to have an steem for محترم داشتن
to rold in steem محترم داشتن
contradicts تناقض داشتن با
contradicted تناقض داشتن با
to get the wind up بیم داشتن
contradict تناقض داشتن با
abominated تنفر داشتن
abominates تنفر داشتن
varies فرق داشتن
provides مقرر داشتن
to drive at توجه داشتن به
to fondle to the heart گرامی داشتن
to give support to نگاه داشتن
to hang up نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet کک درتنبان داشتن
hears خبر داشتن
hear خبر داشتن
abominating تنفر داشتن
to have in remembrance یاد داشتن
to keep shop دکان داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
to lie heavy on one's heart رنجه داشتن
expecting چشم داشتن
to lie heavy on one's heart معذب داشتن
expected چشم داشتن
to lock out نگاه داشتن
expect چشم داشتن
keeps نگاه داشتن
keep نگاه داشتن
to look forward to انتظار داشتن
to observe a fast روزه داشتن
to lay fast نگاه داشتن
to keep up prices نرخهارابالانگاه داشتن
to keep watch پاس داشتن
to know by heart ازحفظ داشتن
to know for certain یقین داشتن
retains نگاه داشتن
to know what's what خبرازجهان داشتن
retaining نگاه داشتن
to lay by the heels باز داشتن
retained نگاه داشتن
to owe one a grudge با کسی لج داشتن
to put to a pause نگاه داشتن
play-acting نقش داشتن
play-acts نقش داشتن
limps سکته داشتن
limping سکته داشتن
limped سکته داشتن
limp سکته داشتن
nettles رنجه داشتن
nettle رنجه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
craved اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
play-acted نقش داشتن
play-act نقش داشتن
to run on ادامه داشتن
refrains نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
to send away اعزام داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick up برجستگی داشتن
to show f. سرجنگ داشتن
scoot سرعت داشتن
trepan تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
occupies مشغول داشتن
deserves استحقاق داشتن
corresponded رابطه داشتن
correspond رابطه داشتن
belongs تعلق داشتن
belonged تعلق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com