English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
Other Matches
hunt اداره کردن تازیها در شکار
hunted اداره کردن تازیها در شکار
hunts اداره کردن تازیها در شکار
stag hunting شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
cub hunting شکار بچه روباه
foxhunt شکار روباه باتازی
to rid to hounds با تازی شکار روباه کردن
master of سرپرست گروه شکار روباه
foxhounds تازی مخصوص شکار روباه
foxhunt باتازی شکار روباه کردن
foxhound تازی مخصوص شکار روباه
to ride to hounds با تازی شکار روباه کردن
masks کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
mask کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
drag hunt شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earths حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
whip in با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
whipper in کمک شکارچی برای جمع کردن تازیها
fox روباه
arctic fox سگ روباه
foxing روباه
foxes روباه
foxtail دم روباه
blue fox سگ روباه
reynard روباه
dog fox روباه
fox brush دم روباه
foxhole سوراخ روباه
kennels لانه روباه
vulpine روباه صفت
guile روباه صفتی
foxy روباه صفت
hanky panky روباه بازی
vixen روباه ماده
yoicks صید روباه
How did you make out? Did you succeed or fail? شیری یا روباه ؟
kennel لانه روباه
vixens روباه ماده
foxholes سوراخ روباه
scoria روباه سربار
foxier روباه صفت
foxiest روباه صفت
hanky-panky روباه بازی
pit حفره روباه
pits حفره روباه
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
silver fox روباه نقره فام
fox hole سنگر حفره روباه
vixenish شبیه روباه ماده
to be like a fox <idiom> مثل روباه حیله گر بودن
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
earth stopper مامور بستن سوراخهای روباه
brushes دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
tallyho صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
brush دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
The fox,being asked who his withness was ,said, my. <proverb> به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
foxtail یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
Foxes when they cannot reach the grapes say they a. <proverb> روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
tallyho فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
tripling سه گروهی
trimerous سه گروهی
tripled سه گروهی
triple سه گروهی
gregarious گروهی
communal گروهی
triples سه گروهی
congregational گروهی
communally گروهی
group atmosphere جو گروهی
syntality شخصیت گروهی
bulk properties خواص گروهی
batch quantity کمیت گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
group contagion سرایت گروهی
group discussion بحث گروهی
group drive محرکه گروهی
group dynamics پویش گروهی
group factors عاملهای گروهی
corporation گروهی از مردم
proximate analysis تجزیه گروهی
quadrilles رقص گروهی
deck switch کلید گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
sociogram نگاره گروهی
team game بازی گروهی
collective protection حفافت گروهی
clustered devices دستگاههای گروهی
team teaching تدریس گروهی
mass media رسانههای گروهی
gang punch منگنه گروهی
gang switch کلید گروهی
quadrille رقص گروهی
media رسانههای گروهی
one shot lubrication روغنکاری گروهی
group frequency بسامد گروهی
mameluke عضو گروهی
group velocity سرعت گروهی
groupware ابزار گروهی
Republicans جمهوری گروهی
intergroup میان گروهی
Republican جمهوری گروهی
group theory نظریه گروهی
group test ازمون گروهی
group structure ساخت گروهی
corporations گروهی از مردم
group interview مصاحبه گروهی
group membership عضویت گروهی
esprit de corps روح گروهی
group norms هنجارهای گروهی
group pressure فشار گروهی
group printing چاپ گروهی
group selector سلکتور گروهی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially بطور جنگی بطور نظامی
incisively بطور نافذ بطور زننده
improperly بطور غلط بطور نامناسب
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
within group variance پراکنش درون گروهی
marathons جلسه گروهی طولانی
marathon جلسه گروهی طولانی
synecology بوم شناسی گروهی
cluster controller کنترل کننده گروهی
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
gang milling cutter دستگاه فرز گروهی
particular baptists گروهی از تعمید کنندگان
ring [algebraic structure] حلقه گروهی [ریاضی]
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
group teaming ریخته گری گروهی
bursts گروهی از خطاهای پیاپی .
group occulating light چراغ ناپیوسته گروهی
broadside messing ناهار خوری گروهی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
between group variance پراکنش میان گروهی
group casting ریخته گری گروهی
group identification همانند سازی گروهی
game شکار
hunts شکار
quarrying شکار
hunted شکار
gameless بی شکار
chace شکار
chevy شکار
quarries شکار
gamey پر از شکار
quarry شکار
hank شکار
prey شکار
hanks شکار
chasing شکار
hunt شکار
chases شکار
hunting شکار
chased شکار
chase شکار
venery شکار
predatin شکار
ravin شکار
band گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
byte گروهی از بیتها یا ارقام باینری
bytes گروهی از بیتها یا ارقام باینری
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
gulping گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulped گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp گروهی از کلمات معمولا دو بایت
ochlocracy حکومت عامه یا گروهی ازمردم
synecologic وابسته به بوم شناسی گروهی
bands گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
cursors گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
cursor گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
whaling شکار نهنگ
game law قانون شکار
hunts شکار کردن
fowling شکار پرنده
blood sport کشتن شکار
blood sports کشتن شکار
game keep پاسبان شکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com