Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
crack
شکاف برداشتن ترکیدن
cracks
شکاف برداشتن ترکیدن
Other Matches
crack
شکاف برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
yerk
هل دادن شکاف برداشتن
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
blasting
ترکیدن
chapt
ترکیدن
to blow up
ترکیدن
blows
ترکیدن
rive
ترکیدن
blow
ترکیدن
dehisce
ترکیدن
fly asunder
ترکیدن
puncture
ترکیدن
punctured
ترکیدن
pop off
ترکیدن
reave
ترکیدن
puncturing
ترکیدن
blow out
ترکیدن
busting
ترکیدن
busted
ترکیدن
busts
ترکیدن
bust
ترکیدن
punctures
ترکیدن
bursts
ترکیدن
burst
ترکیدن
To turn green with envy.
از حسد ترکیدن
detonate
با صدا ترکیدن
crack up
<idiom>
از خنده ترکیدن
detonated
با صدا ترکیدن
green with envy
از حسادت ترکیدن
to burst with pride
زبادغرور ترکیدن
to go phut
با صدا ترکیدن
implode
از داخل ترکیدن
detonates
با صدا ترکیدن
to fly asunder
ازهم ترکیدن
explodes
منفجر شدن ترکیدن
rupturing
جدا کردن ترکیدن
ruptures
جدا کردن ترکیدن
rupture
جدا کردن ترکیدن
exploding
منفجر شدن ترکیدن
blast
صدای ترکیدن ترکاندن
explode
منفجر شدن ترکیدن
blowout
ترکیدن در اثر فشار
blasts
صدای ترکیدن ترکاندن
exploded
منفجر شدن ترکیدن
popped
ترکیدن مشروبات گاز دار
pops
ترکیدن مشروبات گاز دار
explosions
ترکش منفجر کردن ترکیدن
pop
ترکیدن مشروبات گاز دار
pop
باصدا ترکیدن برهن گذاردن
explosion
ترکش منفجر کردن ترکیدن
pops
باصدا ترکیدن برهن گذاردن
popped
باصدا ترکیدن برهن گذاردن
ingether
برداشتن
includes
در برداشتن
moistening
نم برداشتن
take up
برداشتن
include
در برداشتن
to pull off
برداشتن
pick up
برداشتن
to pick up
برداشتن
remove
از جا برداشتن
lifts
برداشتن
lifting
برداشتن
lifted
برداشتن
to take up
برداشتن
removing
برداشتن
removing
از جا برداشتن
to run away with
برداشتن
lift
برداشتن
removes
از جا برداشتن
to mop up
برداشتن
sublate
برداشتن
pickup
برداشتن
removes
برداشتن
ingather
برداشتن
deleting
برداشتن
deletes
برداشتن
deleted
برداشتن
countertrace
برداشتن از
flaw
مو برداشتن
delete
برداشتن
take
برداشتن
remove
برداشتن
takes
برداشتن
glom
برداشتن
flaws
مو برداشتن
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
to break step
غلط پا برداشتن
heave
خیز برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
twist
تاب برداشتن
flaw
ترک برداشتن
warped
تاب برداشتن
to carry arms
سلاح برداشتن
warp
تاب برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
twisting
تاب برداشتن
twists
تاب برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
heaved
خیز برداشتن
feet
پاچنگال برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
step
قدم برداشتن
spoon
با قاشق برداشتن
spooned
با قاشق برداشتن
spooning
با قاشق برداشتن
flaws
ترک برداشتن
spoons
با قاشق برداشتن
decodes
برداشتن رمز
decoded
برداشتن رمز
decode
برداشتن رمز
snap up
تند برداشتن
warps
تاب برداشتن
surmounts
ازمیان برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
give up
دست برداشتن از
transcribing
رونوشت برداشتن
transcribes
رونوشت برداشتن
step
گام برداشتن
stepping
قدم برداشتن
stepping
گام برداشتن
transcribed
رونوشت برداشتن
unmask
نقاب برداشتن از
unmasked
نقاب برداشتن از
unmasking
نقاب برداشتن از
unmasks
نقاب برداشتن از
off take rudder
سکان برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
transcribe
رونوشت برداشتن
emarginate
برداشتن حاشیه از
remove slag
سرباره را برداشتن
surmounting
ازمیان برداشتن
unveil
حجاب برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
unveiling
حجاب برداشتن
unveils
حجاب برداشتن
surmounted
ازمیان برداشتن
surmount
ازمیان برداشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
run away with
برداشتن و در رفتن
elide
ازاخر برداشتن
demountable
قابل برداشتن
elided
ازاخر برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
elides
ازاخر برداشتن
eliding
ازاخر برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
ازمیان برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
gait
گام برداشتن
poll
نمونه برداشتن
to take off
برداشتن بردن
removing
برداشتن مهر
remove
برداشتن مهر
to take the photograph of
عکس برداشتن از
uncap
کلاه از سر برداشتن
uncap
سر پوش برداشتن از
unhood
سرپوش برداشتن از
list
سیاهه برداشتن
polled
نمونه برداشتن
polls
نمونه برداشتن
maps
نقشه برداشتن از
cease
دست برداشتن
machined
براده برداشتن
machine
براده برداشتن
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
desist
دست برداشتن
resign
دست برداشتن
clearance
برداشتن مانع
map
نقشه برداشتن از
removes
برداشتن مهر
machines
براده برداشتن
gaps
شکاف
interstice
شکاف
notches
شکاف
gap
شکاف
grooves
شکاف
groove
شکاف
slither
شکاف
slithered
شکاف
slithering
شکاف
slithers
شکاف
cloot
شکاف سم
raking
شکاف
break through
شکاف
rakes
شکاف
rake
شکاف
hiatus
شکاف
crevice
شکاف
crack
شکاف
incisions
شکاف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com