Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
fracture
شکستگی استخوان
fractured
شکستگی استخوان
fractures
شکستگی استخوان
fracturing
شکستگی استخوان
Search result with all words
compound f.
شکستگی استخوان بازخم
fractural
مربوط به شکستگی استخوان
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
Other Matches
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
fracturing
شکستگی
fractured
شکستگی
fractures
شکستگی
break down
شکستگی
brokenness
شکستگی
labefaction
شکستگی
jaggies
شکستگی
infirmness
شکستگی
consenescence
شکستگی
decrepitude
شکستگی
decropitude
شکستگی
disconsolateness
دل شکستگی
disconsolation
دل شکستگی
oblique joint
شکستگی کج
aliasing
شکستگی
breaking
شکستگی
distortion
شکستگی
distortions
شکستگی
breakage
شکستگی
sawtooth distortion
شکستگی
vulnerability
شکستگی
heartbreak
دل شکستگی
breakages
شکستگی
head crash
شکستگی هد
nick
شکستگی
cracks
شکستگی
fraction
شکستگی
rupture
شکستگی
fractions
شکستگی
refraction
شکستگی
nicked
شکستگی
nicking
شکستگی
nicks
شکستگی
rupturing
شکستگی
ruptures
شکستگی
fracture
شکستگی
breaks
شکستگی
crack
شکستگی
break
شکستگی
shipwrecked
کشتی شکستگی
image cintraction
شکستگی تصویر
knack
صدای شکستگی
wrech
کشتی شکستگی
sound distortion
شکستگی صدا
red brittleness
شکستگی سرخ
crashing
شکستگی خرابی
crashingly
شکستگی خرابی
image distortion
شکستگی تصویر
d. age
شکستگی فرتوتی
heartbreaking
مایه دل شکستگی
black short
شکستگی سیاه
wrecks
کشتی شکستگی
cold brittleness
شکستگی سرد
wrecking
کشتی شکستگی
wreck
کشتی شکستگی
shipwrecks
کشتی شکستگی
black brittleness
شکستگی سیاه
shipwreck
کشتی شکستگی
blue brittle
شکستگی ابی
strike joint
شکستگی طولی
crash
شکستگی خرابی
hydrogen embrittleness
شکستگی هیدروژنی
compound fracture
شکستگی باز
compound fractures
شکستگی باز
fracturing
گسیختن شکستگی
crack up
درهم شکستگی
hot brittle
شکستگی گرم
crashed
شکستگی خرابی
fractures
گسیختن شکستگی
fractured
گسیختن شکستگی
wrack
کشتی شکستگی
crashes
شکستگی خرابی
fracture
گسیختن شکستگی
crack-up
درهم شکستگی
hardening distortion
شکستگی سخت گردانی
resistance to cracking
مقاوم در برابر شکستگی
to allow for breakage
شکستگی راحساب کردن
fracture proof
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
jawbones
استخوان فک
ossicle
استخوان چه
tarsus
استخوان مچ پا
natchbone
استخوان
boneless
بی استخوان
jawbone
استخوان فک
bones
استخوان
osteotome
استخوان بر
bone
استخوان
fleshy
بی استخوان
fleshiest
بی استخوان
fleshier
بی استخوان
boned
استخوان
boning
استخوان
knucklebone
استخوان قوزک
navicular bone
استخوان زورقی
incus
استخوان سندانی
maxillary bone
استخوان ارواره
malar bone
استخوان گونه
the humeral bone
استخوان بازو
occipital bone
استخوان قمحدوه
shacklebone
استخوان قاپ
the humeral bone
استخوان عضد
malleolus
استخوان غوزک
hyoid bone
استخوان لامی
malleus
استخوان چکشی
luxation
در رفتگی استخوان
illium
استخوان حرقفی
kneepan
استخوان کشگک
hyperostosis
برامدگی استخوان
osteitis
اماس استخوان
humeeerus
استخوان بازو
innominate bone
استخوان بی نام
huckle bone
استخوان لگن
huckle bone
استخوان چاربند
humeeerus
استخوان عضد
merrythought
استخوان جناغ
ilium
استخوان حرقفی
hollownes
پوکی استخوان
orthopedics
جراحی استخوان
carcse
استخوان بندی
thighbone
استخوان ران
thigh bone
استخوان ران
temporal bone
استخوان گیجگاه
tarsometatarsus
استخوان مچ پاواستخوان کف پا
talus
استخوان قاپ
stirrup bone ;stirrup bone
استخوان رکابی
stapes
استخوان رکابی
spillikin
ریزه استخوان
skelton
استخوان بندی
shacklebone
استخوان مچ دست
scroll bone
استخوان فرفرهای
scaular
استخوان شانه
ungual bone
استخوان ناخنی
zygomatic
استخوان گونه
carcass
استخوان بندی
metacarpal
استخوان کف دست
shinbone
استخوان قلم پا
To set a bone.
استخوان جا انداختن
skull and crossbones
جمجمه و دو استخوان
bonemeal
آرد استخوان
bonemeal
استخوان کوبیده
bonemeal
گرد استخوان
xyster
استخوان تراش
scalping iron
استخوان تراش
osteoma
ورم استخوان
osteology
استخوان شناسی
osteologist
استخوان شناس
osteoid
استخوان وار
osteography
شرح استخوان ها
osteogenesis
تشکیل استخوان
osteogenesis
پیدایش استخوان
osteitis
ورم استخوان
osteal
شبیه استخوان
ossific
استخوان ساز
osteomalacia
نرمی استخوان
osteomalacia
ملاست استخوان
sacrum
استخوان خاجی
reckets
ملاست استخوان
reckets
استخوان نرمی
reckets
نرمی استخوان
raspatory
استخوان ساب
raspatory
استخوان تراش
pubis
استخوان شرمگاه
parietal
استخوان اهیانه
palating
استخوان کام
ostosis
استخوان سازی
os pubis
استخوان شرمگاه
barebone
استخوان خالی
rickets
نرمی استخوان استخوان نرمی
dislocation
دررفتگی استخوان
funny bones
استخوان ارنج
funny bone
استخوان ارنج
carcases
استخوان بندی
carcass
استخوان بندی
carcasses
استخوان بندی
blade
استخوان پهن
scapulas
استخوان کتف
scapula
استخوان کتف
zygomatic bone
استخوان گونه
ckeek bone
استخوان گونه
pith
مخ استخوان اهمیت
femora
استخوان ران
baleen
استخوان نهنگ
anvil bone
استخوان سندانی
patella
استخوان کشکک
anklebone
استخوان قوزک
ankle bone
استخوان قوزک
aitch bone
استخوان کفل
patellae
استخوان کشکک
wishbone
استخوان جناق
wishbones
استخوان جناق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com