Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (10 milliseconds)
English
Persian
modal dispersion
شکلی از پراکندگی پالس ها
Other Matches
dispersion scale
طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
pdm
Duration Pulse مدولاسیون زمانی پالس که در ان تداوم یک پالس تغییر میکندodulation
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
dispersion pattern
مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
dispersion
پراکندگی منطقه پراکندگی
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
deflection pattern
مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
impluse train
پالس
pulsed
پالس
pulse
پالس
impluse frequency
فرکانس پالس
flyback pulse
پالس برگشت
ignition pulse
پالس احتراق
high power pulse
پالس قوی
heat pulse
پالس حرارتی
input pulse
پالس ورودی
light pluse
پالس نور
pulse converter
مبدل پالس
pulse width
پهنای پالس
pulse counter
پالس شمار
pulse modulation
مدولاسیون پالس
pulse period
تناوب پالس
pulse transmitter
فرستنده پالس
voltage pulse
پالس ولتاژ
high power pulse generator
مولد پالس پرقدرت
pulse amplifier
تقویت کننده پالس
light pluse generator
مولد پالس نور
ideal rectangular pulse
پالس مربعی ایده ال
spike
پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
I want to get off at St. Paul's.
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
decay time
زمان کاهش یک پالس الکترونیک به 1/0 قله موج
spike
[in a curve/development etc.]
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
stepped motor
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
deformation
بد شکلی
dimorphism
دو شکلی
amorphism
بی شکلی
trimorphism
سه شکلی
formlessness
بی شکلی
informity
بی شکلی
trimorphous
سه شکلی
triform
سه شکلی
for love or money
<idiom>
به هر شکلی
monotropy
تک شکلی
isodimorphism
هم دو شکلی
unification
یک شکلی
distortion
کج شکلی
conformity
هم شکلی
distortions
کج شکلی
allotropy
چند شکلی
allotriomorphism
چند شکلی
allotropism
چند شکلی
procedural law
قانون شکلی
multiform
چند شکلی
judgment on technicalities
حکم شکلی
judgment on procedural matters
حکم شکلی
isodimorphism
تقارن دو شکلی
form utility
مطلوبیت شکلی
figural aftereffect
رد حسی شکلی
unification
یگانگی یک شکلی
deformation
دگر شکلی
trial on technicalities
رسیدگی شکلی
trimorph
سه شکلی سه وجهی
(the) size of it
<idiom>
به شکلی که است
figural openness
گشودگی شکلی
trial on procedural matters
رسیدگی شکلی
crystal allotropy
چند شکلی بلور
broadcast
پراکندگی
diffusion
پراکندگی
diaspora
پراکندگی
broadcasts
پراکندگی
variance
پراکندگی
leakage
پراکندگی
sparsity
پراکندگی
spreading
پراکندگی
dispersion
پراکندگی
strewment
پراکندگی
leakages
پراکندگی
scatter
پراکندگی
dispersal
پراکندگی
scatters
پراکندگی
scattering
پراکندگی
dissipation
پراکندگی
triskelion
شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
interspersal
نثارسازی پراکندگی
center of dispersion
مرکز پراکندگی
coefficient of dispersion
ضریب پراکندگی
dissipate
پراکندگی کردن
scattergram
نمودار پراکندگی
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
coefficient of variation
ضریب پراکندگی
scatter diagram
نمودار پراکندگی
dissipating
پراکندگی کردن
bragg scattering
پراکندگی براگ
dispersion
پراکندگی تیر
dissipates
پراکندگی کردن
range dispersion
پراکندگی در برد
range dispersion
پراکندگی بردی
magnetic leakage
پراکندگی مغناطیسی
longitudinal dispersion
پراکندگی طول
relative dispersion
پراکندگی نسبی
rutherford scattering
پراکندگی رادرفورد
light scattering
پراکندگی نور
coherent scattering
پراکندگی همدوس
inelastic scattering
پراکندگی ناکشسان
light scattering by air molecules
پراکندگی هوا
dispersal area
منطقه پراکندگی
dispersion rectangle
مستطیل پراکندگی
dispersion pattern
شکل پراکندگی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
dispersion coefficient
ضریب پراکندگی
discriminal dispersion
پراکندگی افتراقی
elastic scattering
پراکندگی کشسان
cone of dispersion
مخروط پراکندگی
scissor
پراکندگی اختلاف
sparseness
کم پشتی پراکندگی
incoherent scattering
پراکندگی ناهمدوس
scatterplot
نمودار پراکندگی
storm smear
پراکندگی طوفان
scattering power
قدرت پراکندگی
spread effects
اثرات پراکندگی
guard cell
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
baluster-side
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
isodimorphism
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
figurine algebraic notation
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
triskele
شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
material dispersion
پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
to whip in
از پراکندگی باز داشتن
dispersal
پراکندگی پراکنده سازی
rectangle of dispersion
مستطیل پراکندگی گلوله ها
zone of dispersion
منطقه پراکندگی گلوله ها
scattering
پراکندگی بخش کردن
atomic form factor
ضریب پراکندگی اتمی
cone of fire
مخروط پراکندگی تیرها
variation
نوسان متناوب پراکندگی
magnetic leakage
پراکندگی فوران مغناطیسی
atomic scattering factor
ضریب پراکندگی اتمی
maximum scattering angle
زاویه پراکندگی حداکثر
variations
نوسان متناوب پراکندگی
distribution area
منطقه پراکندگی تیر
center of dispersion
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
cone of dispersion
مخروط پراکندگی بسکها
streamlines
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
chart
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charting
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charts
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
pleomorphic
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
charted
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
What does he look like?
او
[مرد]
چه شکلی به نظر می آید؟
[شکل ظاهری]
streamline
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
foreshortening
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
streamlining
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
quincunx
شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
sprawl
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
distribution
سازمان دادن پراکندگی تیر
sprawling
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
light scattering by air molecules
پراکندگی نورتوسط مولکولهای هوا
sprawls
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
distributions
سازمان دادن پراکندگی تیر
trommel
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
humeral veil
پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
disperse
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
circular probable error
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
charted
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
bravo, pattern
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
dentil-band
[بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
charts
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
chart
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charting
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
vertical diagraph
شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
cable drum
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
charted
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
charts
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
shape
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shapes
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
whisker
کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
scattering mean free path
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
DEFRAG
در DOS-MS ابزار از حالت پراکندگی در آوردن در DOS-MS
mean free for scattering
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com