English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
Other Matches
faradization معالجه باجریان برق
faradism معالجه باجریان برق
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
psychomancy رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus رابطه رابطه داخلی
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
environments اطراف
parties اطراف
environment اطراف
from the four winds از اطراف
environs اطراف
milieux اطراف
milieu اطراف
milieus اطراف
graveside اطراف قبر
about در اطراف نزدیک
sides of the question اطراف موضوع
gravesides اطراف قبر
vicinity در حدود در اطراف
pappus کلاله اطراف گل
wryly به اطراف چرخاندن
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
pericardium اطراف قلب
periderm پوست اطراف
wry به اطراف چرخاندن
ambient noise صدای اطراف
architrave گچبری اطراف در
edge zone اطراف لبه
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
look round اطراف کار را دیدن
black eyes سیاهی اطراف چشم
black eye سیاهی اطراف چشم
parties متداعیین اطراف دعوی
touchline خط اطراف زمین فوتبال
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
sea chest مکندههای اطراف ناو
seaward اطراف دریا روبدریا
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
barnyards محوطهء اطراف انبار
to look a bout اطراف کار را پاییدن
port ریل اطراف ناو
quayside زمین اطراف بارانداز
barnyard محوطهء اطراف انبار
linkages رابطه
relevancy رابطه
bond رابطه
equation رابطه
linkage رابطه
relationships رابطه
relationship رابطه
equations رابطه
contingence رابطه
correlation رابطه
respect رابطه
respects رابطه
connexions رابطه
connection رابطه
relevance رابطه
relation رابطه
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
whiskery موی اطراف گونه وچانه
whisker موی اطراف گونه وچانه
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
frame و مرز اطراف فضای پنجره
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
safe distance مسافت امن اطراف مین
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
cash nexus رابطه نقدی
equivalence relation رابطه هم ارزی
incommunicable بدون رابطه
interrelation رابطه متقابل
lead lag relation رابطه سبقت
linear relationship رابطه خطی
preattunement وفق [رابطه ای]
arithmetic relation رابطه حسابی
mil relation رابطه میلیمی
mil relation رابطه میلیم
relation رابطه نسبت
correlation ضریب رابطه
bode's relation رابطه بود
binary relation رابطه دوتایی
causal link رابطه سببیت
lesbianism رابطه جنسی زن با زن
functional relationship رابطه تابعی
de broglie relation رابطه دوبروی
contractual relationship رابطه قراردادی
commutation relation رابطه جابجایی
tie رابطه برابری
fiduciary relationship رابطه امانی
relationship رابطه [ریاضی]
definitional equation رابطه تعریفی
flow formula رابطه جریان
causal relationship رابطه علی
functional relation رابطه تابعی
mil formula رابطه میلیمی
ties رابطه برابری
liaisons بستگی رابطه
relation learning رابطه اموزی
privity of contract رابطه متعاقدین
correspond رابطه داشتن
corresponded رابطه داشتن
corresponds رابطه داشتن
liaise رابطه داشتن
liaised رابطه داشتن
liaising رابطه داشتن
relations of production رابطه تولید
terms of trade رابطه مبادله
liaisons رابطه نامشروع
interrelationship رابطه متقابل
interrelationships رابطه متقابل
symbiotic relation رابطه همزیستی
sonship رابطه فرزندی
liaison بستگی رابطه
liaison رابطه نامشروع
positive relation رابطه مثبت
positive relation رابطه مستقیم
transitive رابطه مجازی
transitive رابطه غیرمستقیم
monotonic relation رابطه همسو
preattunement هم آهنگی [رابطه ای]
preattunement هم کوکی [رابطه ای]
liaises رابطه داشتن
mutual relationship رابطه متقابل
negative relation رابطه منفی
negative relation رابطه معکوس
trade off رابطه جایگزینی
trade-off رابطه جایگزینی
trade-offs رابطه جایگزینی
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
intimacy رابطه نامشروع جنسی
cohabited رابطه جنسی داشتن
mass energy relation رابطه جرم و انرژی
difference equation رابطه بازگشتی [ریاضی]
input output relation رابطه ورودی- خروجی
cohabit رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse رابطه جنسی مجامعت
cohabiting رابطه جنسی داشتن
recurrence relation [RR] رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohabits رابطه جنسی داشتن
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
cause and effect relationship رابطه علت و معلولی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
oral intercourse رابطه جنسی دهانی
disconnection قطع نداشتن رابطه
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
cohere رابطه خویشی داشتن
cohered رابطه خویشی داشتن
to make a connection رابطه ای برقرار کردن
denouncement اعلان قطع رابطه
break away قطع رابطه کردن
price system نسبت و رابطه قیمتها با هم
parent child relationship رابطه پدر و پسر
cohering رابطه خویشی داشتن
coheres رابطه خویشی داشتن
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
habit روش طرز رشد رابطه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com