English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
Other Matches
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
strudel ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
riper پخته
ripe پخته
coction پخته
underdone کم پخته
terracotta گل پخته
ripest پخته
samel نیم پخته
soden نیم پخته
spatchcock بشتاب پخته
sodden نیم پخته
half-baked نیم پخته
boiled پخته شده
well done خوب پخته
sunbaked افتاب پخته
burnt brick خشت پخته
fired brick اجر پخته
half baked نیم پخته
dough baked نیم پخته
biffin سیب پخته
slack baked نیم پخته
well-done steak استیک کاملا پخته
cold cuts گوشت پخته سرد
underdo نیم پخته کردن
boild egg تخم مرغ پخته
He has cooked a pottage for you. <proverb> برایت آش پخته است .
warmed over دوباره پخته شده
rarer لطیف نیم پخته
convenience food خوراک پیش پخته
rarest لطیف نیم پخته
convenience foods خوراک پیش پخته
luncheon meat گوشت پخته و آماده
underbaked نیم پخته ناپخته
liverwurst سوسیس جگر پخته
rare لطیف نیم پخته
it is half cooked نیم پخته است
sunny side up فقط یک طرفش پخته
arch brick اجر زیاد پخته
it was cooked to rags انقدر پخته شدکه له شد
hard baked سفت پخته شده
warmed over زیادتر ازمعمول پخته شده
stroganoff گوشت پخته نازک با خردل
body brick اجر خوب پخته شده
boild egg hard تخم مرغ پخته سفت
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
first class brick اجر خوب پخته شده
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
overdone خیلی پخته و سرخ شده
gigot ران گوسفند و غیره که پخته باشد
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
pale brick اجری که خوب پخته نشده است
succotash غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
medium steak استیک متوسط سرخ یا پخته شده
Cooked vegetables digest easily. سبزی پخته زود هضم است.
baked beans لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
hash گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
waffles کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone. این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
broth غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
parfait دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
processed silk ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
goody شیرینی
sweetness شیرینی
bonbon شیرینی
love liness شیرینی
pastries شیرینی
marzipan شیرینی
lolipops شیرینی
confections شیرینی
goodies شیرینی
confection شیرینی
pastry شیرینی
mellifluence شیرینی
loveliness شیرینی
patisserie شیرینی
sugar candy شیرینی
sweet stuff شیرینی
sweetmeat شیرینی
confetti شیرینی
patisseries شیرینی
amiability شیرینی
amiability or amiableness شیرینی
saccharinity شیرینی
sugar شیرینی
sugars شیرینی
nicy شیرینی
melodiousness شیرینی
puff pastry شیرینی پفکی
sweetmeat شیرینی جات
elecampane نوعی شیرینی
sweet tooth شیرینی دوست
wafer شیرینی پنجرهای
sweet tooth علاقمند به شیرینی
custard pie یکجور شیرینی
bakemeat نان شیرینی
kissing comfit شیرینی معطر
ingratiation خود شیرینی
wafers شیرینی پنجرهای
cookies شیرینی بیسکویت
box suitmeats جعبه شیرینی
blintze نوعی شیرینی
blintz نوعی شیرینی
cookies شیرینی خشک
baked meat نان شیرینی
confectioner شیرینی فروش
sugared شیرینی زده
confectioners شیرینی فروش
cracker یکجور شیرینی
crackers یکجور شیرینی
tucks شیرینی مربا
tucking شیرینی مربا
tuck شیرینی مربا
cookie شیرینی خشک
cookie شیرینی بیسکویت
cooky شیرینی خشک
freshness شیرینی بی نمکی
cooky شیرینی بیسکویت
corn ball شیرینی چس فیل
confectionary شیرینی سازی
costs arabicus قسط شیرینی
pasting نوعی شیرینی چسباندن
to have a sweet tooth شیرینی دوست بودن
to pick thanks خود شیرینی کردن
ingratiating خود شیرینی کردن
ingratiates خود شیرینی کردن
ingratiated خود شیرینی کردن
ingratiate خود شیرینی کردن
sweetshop شیرینی فروشی قنادی
paste نوعی شیرینی چسباندن
pasty شیرینی میوه دار
confectionery صنعت شیرینی سازی
pasted نوعی شیرینی چسباندن
pastes نوعی شیرینی چسباندن
mints شیرینی معطر با نعناع
minting شیرینی معطر با نعناع
marshmallows نوعی شیرینی خمیرمانند
marshmallow نوعی شیرینی خمیرمانند
fondant شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants شیرینی ای که در دهان اب میشود
pasties شیرینی میوه دار
minted شیرینی معطر با نعناع
mint شیرینی معطر با نعناع
patisserie مغازهی شیرینی پزی
patisseries مغازهی شیرینی پزی
buttercups نوعی شیرینی کوچک
buttercup نوعی شیرینی کوچک
Too much sweetnes cloys. شیرینی زیاد دل را می زند
shine up to <idiom> خود شیرینی کردن
ratafia نان شیرینی بادامی
custard یکجور شیرینی یا فرنی
nougat شیرینی بادام دار
marchpane نان شیرینی بادامی
tart نان شیرینی مربایی
confectionary شیرینی ساز قنادی
douceur شیرینی وفرافت رفتار
bagel نان شیرینی حلقوی
insinuator خود شیرینی کننده
puff paste نان شیرینی پف کردن
ratafee نان شیرینی بادامی
ingratiatingly ازراه خود شیرینی
insinuative مبنی بر خود شیرینی
french pastry شیرینی اردینه فرانسوی
kuchen نان شیرینی کاکائودار
tarts نان شیرینی مربایی
doughboy نان شیرینی میوه دار
bakery دکان نانوایی یا شیرینی پزی
croissants نان شیرینی هلالی شکل
puff pastry شیرینی دارای خامهی پف کرده
Wont you have sweets (candies) شیرینی میل نمی کنید ؟
elf dock شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
frosting رویه خامهای کیک یا شیرینی
bakeries دکان نانوایی یا شیرینی پزی
brownies یکنوع نان شیرینی میوه دار
She is fond of sweet things. از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
to smarm over somebody برای کسی خود شیرینی کردن
patties نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
girgerbread نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
brownie یکنوع نان شیرینی میوه دار
I clinched a lucrative deal. معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
limonene هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
to make up to any one پیش کسی خود شیرینی کردن
pastile قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
pattie نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
patty نان شیرینی میوه داریاگوشت دار
icing شکر و تخم مرغ روی شیرینی
doughnuts نان شیرینی گرد ومانند حلقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com