Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (32 milliseconds)
English
Persian
candies
شیرین کردن نباتی کردن
candy
شیرین کردن نباتی کردن
Other Matches
edulcorate
شیرین کردن
sweetening
شیرین کردن
to soften water
شیرین کردن آب
dulcify
شیرین کردن
sweetened
شیرین کردن
sweeten
شیرین کردن
sweetens
شیرین کردن
stunts
شیرین کاری کردن
soften
شیرین کردن فرونشاندن
softens
شیرین کردن فرونشاندن
stunting
شیرین کاری کردن
stunt
شیرین کاری کردن
edulcoration
عمل شیرین کردن
To perform a feat.
شیرین کاری کردن
softened
شیرین کردن فرونشاندن
to sweeten something
چیزی را شیرین کردن
sugar
شیرین کردن متبلور شدن
sweeten
شیرین شدن ملایم کردن
sweetened
شیرین شدن ملایم کردن
port
شراب شیرین بارگیری کردن
sweetens
شیرین شدن ملایم کردن
sugars
شیرین کردن متبلور شدن
sweetening
شیرین شدن ملایم کردن
To ingratiate oneself with someone.
نزد کسی خود شیرین کردن
emolliate
کردن شیرین کردن
vegetal
نباتی
vegetable
نباتی
vegetative
نباتی
margarin
کره نباتی
humus
خاک نباتی
honeydew
شهد نباتی
vegetation
نشو و نمای نباتی
the nervous system
سلسله پیهای نباتی
neurovegetative system
دستگاه اعصاب نباتی
autonomic nervous system
دستگاه عصبی نباتی
vegetative nervous system
دستگاه عصبی نباتی
sympathetics
سلسله پیهای نباتی باشد
galenical
دوای نباتی داروی جالینوسی
peat
زغالسنگ نارس خاک نباتی
vegetable kingdom
جهان گیاهان مولود نباتی
parasympathetic
عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
parasympathetic
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
sponge cake
کیکی که با روغن نباتی درست میشود
sponge cakes
کیکی که با روغن نباتی درست میشود
vegetable oil
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
sweeter
شیرین
tuneful
شیرین
sweet
شیرین
luscious
شیرین
sugared
شیرین
affeluo'so a
شیرین
dulcet
شیرین
amiable
شیرین
fresh-
شیرین
fresh water
اب شیرین
dolce
شیرین
freshest
شیرین
mellifluous
شیرین
honeyed
شیرین
sweetest
شیرین
fresh
شیرین
nectarean
شیرین
nectareous
شیرین
nectared
شیرین
saccharine
شیرین
soft water
اب شیرین
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sweet pea
نخود شیرین
sweet voiced
شیرین صدا
melodiously
بطور شیرین
sweet pepper
فلفل شیرین
pimiento
فلفل شیرین
crawfish
خرچنگ اب شیرین
soda
جوش شیرین
liquorice
شیرین بیان
sudium bicarbonate
جوش شیرین
bicarbonate of soda
جوش شیرین
sodas
جوش شیرین
sweet peas
نخود شیرین
sugarberry
تمشک شیرین
it tastes sweet
شیرین است
bittersweet
شیرین وتلخ
figuration
شیرین کاری
sweet spoken
شیرین زبان
sweetish
شیرین نوشین
sweetmeat
غذای شیرین
softest
سبک شیرین
softer
سبک شیرین
f. fishes
ماهیهای اب شیرین
tragicomedy
تلخ و شیرین
bicarbonate
جوش شیرین
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
freshet
جوی اب شیرین
Its well worth . Its a bargain at the price .
شیرین می ارزد
sweet lemon
لیموی شیرین
sweet oil
روغن شیرین
sugary
شیرین زبان
sugary
شیرین ملیح
sweet root
شیرین بیان
freshwater
وابسته به اب شیرین
tragicomedies
تلخ و شیرین
tour de force
شیرین کاری
sweet corn
ذرت شیرین
limnetic
وابسته به اب شیرین
sorgo
ذرت شیرین
sorgho
ذرت شیرین
limnic
وابسته به اب شیرین
sodium bicarbonate
جوش شیرین
shirin
خودکشی شیرین
limnology
اب شیرین شناسی
solar still
اب شیرین کن افتابی
licorice
شیرین بیان
evaporator
دستگاه اب شیرین کن
soft
سبک شیرین
candied
شیرین شده
sweetener
شیرین کننده
sweeteners
شیرین کننده
melodies
اهنگ شیرین
melody
اهنگ شیرین
chino
لیمو شیرین
chino
پرتقال شیرین
baking soda
جوش شیرین
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com