English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
English Persian
off shore fisheries شیلات دوراز کرانه
Other Matches
piscary شیلات
fishery شیلات ماهیگیری
fisheries شیلات ماهیگیری
fish warden متصدی امور شیلات
far دوراز
off the trail دوراز خط
out of harm's way دوراز اسیب
not ahunderd mails flom نه چندان دوراز
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
away دوراز خارج
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
outsides منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outside منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
wide تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wider تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
backwoods اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
widest تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
ab پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
strand کرانه
martello دژ کرانه
littoral کرانه
limicoline کرانه زی
coasts کرانه
strands کرانه
coast کرانه
mete کرانه
strandline خط کرانه
shore کرانه
shores کرانه
rivage کرانه
near shore کرانه
medoterranean دور از کرانه
groin کرانه دار
to push off از کرانه دریادورشدن
backshore beach کرانه جزر و مد
bounds register ثبات کرانه ها
coast guard گارد کرانه
the means and the extremes دو میان و دو کرانه
in shore در اب نزدیک کرانه
off shore دور از کرانه
on shore سوی کرانه
shore patrol کرانه پاسدار
sea shore کرانه دریا
sea coast کرانه دریا
backshore کرانه جزر و مد
back beach کرانه جزر و مد
seaboards کرانه دریا
strands کرانه بندرگاه
strand کرانه بندرگاه
seaboard کرانه دریا
sands شن کرانه دریا
sand شن کرانه دریا
banks کرانه دیواری
bank کرانه دیواری
shore کرانه ساحل
groins کرانه دار
groin کرانه دار
boundary کرانه کرانی
boundaries کرانه کرانی
sandbank کرانه ماسه
beaches کرانه شنی
sandbanks کرانه ماسه
beaches پلاژ کرانه
beach پلاژ کرانه
beached کرانه شنی
beach کرانه شنی
shores کرانه ساحل
beached پلاژ کرانه
coast guard officer افسر گارد کرانه
landding کرانه رسمی فرودگاه
limicoline وابسته به مرغان کرانه زی
redshank مرغ پا قرمز کرانه زی
lower limit [of the integral] کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
to set in سوی کرانه روان شدن
land swell خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
upper limit [of the integral] کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
pinioning قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinions قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinion قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
the nile overflows its banks نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
lagune جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
ionian وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
riverain کرانه نشین ساحل نشین
interior دور از مرز دور از کرانه
interiors دور از مرز دور از کرانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com