English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
Other Matches
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
middle part قسمت میانی
amidship قسمت میانی قایق
loomed قسمت میانی پارو
loom قسمت میانی پارو
looms قسمت میانی پارو
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
looming قسمت میانی پارو
medice قسمت میانی زمین
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
seated قسمت میانی زین اسب
seat قسمت میانی زین اسب
seats قسمت میانی زین اسب
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
hauling part قسمت متحرک
saxtuba شیپور برنجی دارای صدای بم
runners قسمت متحرک طناب
runner قسمت متحرک طناب
aileron قسمت متحرک بال هواپیما
actuator piston قسمت متحرک یک عمل کننده یامحرک هیدرولیکی یانیوماتیکی
sadiron اتوی دارای دونوک تیز ودسته متحرک
bugle call علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
tabard نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
trichotomous دارای سه قسمت
fronted دارای قسمت جلو
discontiguous دارای قسمت جدا
dorsiventral دارای قسمت پشتی وشکمی مشخص
landdau یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
trey پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
an fitting رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
trumpeting شیپور
bugles شیپور
trombonist شیپور زن
trom'ba شیپور
trombonists شیپور زن
trumpeted شیپور
bugle شیپور
key bugle شیپور
trumpet شیپور
cornu شیپور
cone شیپور
trumpeters شیپور زن
clarion شیپور
cones شیپور
tooter شیپور زن
trumpeter شیپور زن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
trumpet شیپور زدن
syrint شیپور بیداری
service calls شیپور خدمت
reveille شیپور بیدارباش
cornets نوعی شیپور
salpingitis اماس شیپور
trumpeted شیپور زدن
tuba شیپور بزرگ
trumps صدای شیپور
trump صدای شیپور
assembly شیپور جمع
taps شیپور خاموشی
last port شیپور خاموشی
clangs صدای شیپور
to sound a parley با زدن شیپور
to blow atrumpet نواختن شیپور
the sound of a bugle صدای شیپور
turn in شیپور خاموشی
tantara شیپور زدن
tantara صدای شیپور
turn out شیپور بیداری
last post شیپور خاموشی
last port شیپور عزا
air operated horn شیپور بادی
curfew شیپور خاموشی
curfews شیپور خاموشی
clang صدای شیپور
clanged صدای شیپور
clanging صدای شیپور
to the color شیپور احترام
horn شیپور پیاله
call to quarters شیپور احضار
eustachian tube شیپور استاش
first call شیپور جمع
tubas شیپور بزرگ
cornet نوعی شیپور
cornett نوعی شیپور
trumpeting شیپور زدن
drill call شیپور مشق
chamade شیپور امان
clarion شیپور بلند
heave out شیپور بیداری
clarion شیپور جنگ
French horn نوعی شیپور
to the color شیپور احترام پرچم
first post شیپور خبر شبانه
first seargeant's call شیپور سرگروهبان پیش
general muster شیپور جمع عمومی
alarum اخطار شیپور حاضرباش
campanula [شبیه شیپور مینیاتوری]
officers call شیپور افسر پیش
service calls شیپور جمع عمومی
sousaphone شیپور زنگوله دار
alarms شیپور حاضرباش اشوب
alarmingly شیپور حاضرباش اشوب
alarmed شیپور حاضرباش اشوب
starke با شیپور علامت دادن
alarm شیپور حاضرباش اشوب
blast صدای شیپور بادزدگی
pipe down بوسیله شیپور یا نای
blasts صدای شیپور بادزدگی
trom'ba شاخ شیپور زدن
trumpet شیپورچی شیپور زدن
warison پاداش شیپور حمله
trumpeted شیپورچی شیپور زدن
trumpeting شیپورچی شیپور زدن
drill call شیپور شروع مشق صف جمع
to sound a retreat شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire شیپور عقب نشینی زدن
assembly شیپور خاموشی دستگاه مرکب
call up شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up شیپور احضار بخاطر اوردن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
sennet شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
foghorns شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
alarmingly اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarms اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
mesial میانی
mesne میانی
mediate میانی
centrical میانی
mediating میانی
middle deck پل میانی
center back بک میانی
mediates میانی
midline خط میانی
mediated میانی
mediums میانی
centric میانی
center land خط میانی
medium میانی
medial میانی
inmost میانی
median میانی
mesail میانی
mesal میانی
innermost میانی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
midsection قطعه میانی
neutral conductor سیم میانی
neutral wire سیم میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
lower boom بوم میانی
intermediate points جهات میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
central strip نوار میانی
center section بال میانی
center wing بال میانی
halfback بازیگر میانی
intermediate image تصویر میانی
center stripe خط میانی زمین
halfback بازیگرخط میانی
intermediate band باند میانی
i.f. فرکانس میانی
midfield line خط میانی زمین
meddle میانی وسطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com