Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
Other Matches
low test
دارای خاصیت فراری
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
curative
دارای خاصیت درمانی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
sexed
دارای خاصیت جنسی
gamic
دارای خاصیت جنسی
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
alertness
هوشیاری
astuteness
هوشیاری
awareness
هوشیاری
conscience
[archaic for: consciousness]
هوشیاری
alertress
هوشیاری
sharpness
هوشیاری
consciousness
هوشیاری
conscious mind
هوشیاری
serpentine wisdom
هوشیاری
appreciation
[awareness]
هوشیاری
caution
هوشیاری وثیقه
cautioning
هوشیاری وثیقه
cautioned
هوشیاری وثیقه
state of alert
وضعیت هوشیاری
cautions
هوشیاری وثیقه
aesthesia
هوش هوشیاری
cleverness
هوشیاری استعداد
sobersided
فروتن درحال هوشیاری
presence of mind
حاضر ذهنی هوشیاری
come to
<idiom>
دوباره هوشیاری رایافتن
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
preconsclous
قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
the five predicables
خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
virtues
خاصیت
virtue
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
property
خاصیت
quale
خاصیت
navigated
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
navigating
خاصیت
navigate
خاصیت
navigates
خاصیت
affection
خاصیت
function
خاصیت وجودی
functioned
خاصیت وجودی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
elasticity
خاصیت فنری
absorption property
خاصیت جذب
unmake
از خاصیت انداختن
functions
خاصیت وجودی
anti knock property
خاصیت ضدضربه
pitchiness
خاصیت زفتی
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
nutritiousness
خاصیت غذائی
nutritiveness
خاصیت غذایی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
vitreosity
خاصیت شیشهای
alkalescence
خاصیت قلیایی
astingency
خاصیت قبض
adhesive property
خاصیت چسبندگی
the virtue of drugs
خاصیت داروها
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
buoyancy
خاصیت شناوری
milkiness
خاصیت شیری
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
mealness
خاصیت اردی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
mealiness
خاصیت اردی
woodiness
خاصیت چوبی
flakiness
خاصیت فلسی
deactivate
بی خاصیت کردن
extensive property
خاصیت مقداری
fungosity
خاصیت قارچی
steeliness
خاصیت فولادی
deactivating
بی خاصیت کردن
gauziness
خاصیت گارسی
nature
نوع خاصیت
natures
نوع خاصیت
fattiness
خاصیت چربی
carnosity
خاصیت گوشتی
recursivity
خاصیت بازگشت
chemism
خاصیت شیمیایی
quantification
تعیین خاصیت
sponginess
خاصیت اسفنجی
deactivates
بی خاصیت کردن
chalkiness
خاصیت تباشیری
deactivated
بی خاصیت کردن
fluffiness
خاصیت کرکی
ductility
خاصیت انگمی
causality
خاصیت سببی
ductility
خاصیت کش امدن
glassiness
خاصیت شیشهای
impoverished
بی خاصیت کردن
impoverish
بی خاصیت کردن
impoverishes
بی خاصیت کردن
silkiness
خاصیت ابریشمی
gumminess
خاصیت صمغی
impoverishing
بی خاصیت کردن
powderiness
خاصیت گردی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
tonus
خاصیت انقباض عضله
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
asexual
فاقد خاصیت جنسی
elater
خاصیت انبساط و گسترش
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
ductility
خاصیت لوله شدن
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
flexibility
خاصیت خمش پذیری
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
inductionless
بدون خاصیت القائی
ductility
خاصیت فتیله شدن
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
plasticity
خاصیت شکل افرینی
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
malleability
خاصیت چکش خواری
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
demagnetize
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
male sterile
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
de energize
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
actescence
نمایش شیر خاصیت شیری
distributive rule
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
distributive law
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
acoustic vases
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
ethereality
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
hot forming property
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
electromagnetism
خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
basicity
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
incendivity
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com