Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
instance
شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
instances
شی ای یا شی تکراری که ایجاد شده اند
Other Matches
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
repetitious
تکراری
frequentative
تکراری
reiterative
تکراری
repetitive
تکراری
reduplicative
تکراری
recapitulative
تکراری
interative
تکراری
recapitulatory
تکراری
redundant
تکراری
iterative solution
راه حل تکراری
iterative process
فرایند تکراری
duplicates
تکراری تکثیرکردن
re-runs
برنامهی تکراری
re-running
برنامهی تکراری
re-run
برنامهی تکراری
interative algorithm
الگوریتم تکراری
re-ran
برنامهی تکراری
theme song
قطعه تکراری
recursive equations
معادلات تکراری
repeating unit
واحد تکراری
motifs
واحد تکراری
motif
واحد تکراری
frequentative
فعل تکراری
duplicating
تکراری تکثیرکردن
duplicated
تکراری تکثیرکردن
duplicate
تکراری تکثیرکردن
iterative methode
روش تکراری
to regurgitate
شر و ور تکراری گفتن
to trot out
شر و ور تکراری گفتن
interative process
فرایند تکراری
to trot out
وراجی تکراری کردن
iterative
ازسر گیرنده تکراری
to regurgitate
وراجی تکراری کردن
I keep repeating himself
همش حرفای تکراری
routine work
کار تکراری عادی
repeating decimal number
عدد دهدهی تکراری
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
rehashes
تکرار مکررات چیز تکراری
rebroadcast
برنامه تکراری پخش کردن
rehashed
تکرار مکررات چیز تکراری
platitudinous
تکراری و پیش پا افتاده کردن
repeated
نقش تکراری و پی در پی
[بندی]
[قالی]
to regurgitate
حرف مفت تکراری زدن
rehash
تکرار مکررات چیز تکراری
to trot out
حرف مفت تکراری زدن
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
to get into a rut
یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن
[کاری]
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
diaper pattern
طرح گل و بلبل تکراری
[بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
as dull as a ditch-water
مثل فیلم های تکراری
[خسته کننده و ملال آور]
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
leitmotif
عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotive
عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
hold
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
non-directional design
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
Miri design
طرح بته میری
[طرح بته جقه]
[این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
constructions
ایجاد
generation
ایجاد
construction
ایجاد
creation
ایجاد
production
ایجاد
generations
ایجاد
creates
ایجاد
creations
ایجاد
developments
ایجاد
development
ایجاد
productions
ایجاد
creating
ایجاد
create
ایجاد
authorship
ایجاد
origination
ایجاد
bridging
ایجاد پل
causer
ایجاد کننده
capital creation
ایجاد سرمایه
configure
ایجاد پیکربندی
hypnogenesis
ایجاد خواب
contouring
ایجاد طرح
creation date
تاریخ ایجاد
furunculosis
ایجاد کورک
form
ایجاد یک شکل
creation of money
ایجاد پول
irruption
ایجاد ناگهانی
lactation
ایجاد شیر
screeched
ایجاد کردن
amounting
ایجاد مجموعی از...
screeching
ایجاد کردن
screeches
ایجاد کردن
screech
ایجاد کردن
surging
ایجاد موج
creating
ایجاد کردن
creates
ایجاد کردن
create
ایجاد کردن
worker
ایجاد کننده
obstructions
ایجاد مانع
obstruction
ایجاد مانع
engender
ایجاد کردن
engendered
ایجاد کردن
stockades
ایجاد مانع
stockade
ایجاد مانع
looping
ایجاد حلقه
forms
ایجاد یک شکل
formed
ایجاد یک شکل
housing
ایجاد مسکن
develop
ایجاد کردن
develops
ایجاد کردن
polarization
ایجاد دو قطب
grounding
ایجاد زمین
engenders
ایجاد کردن
engendering
ایجاد کردن
stimulation
ایجاد محرک
salivation
ایجاد بزاق
preclusion
ایجاد مانع
windowing
ایجاد پنجره
amount
ایجاد مجموعی از...
stylization
ایجاد سبک
structuralization
ایجاد ساختمان
resonances
ایجاد طنین
amounted
ایجاد مجموعی از...
resonance
ایجاد طنین
spiculation
ایجاد خار
system generation
ایجاد سیستم
pustulation
ایجاد جوش
scandalization
ایجاد افتضاح
vacuolation
ایجاد حفره
wealth creation
ایجاد ثروت
constructs
ساختن یا ایجاد
rainmaking
ایجاد باران
constructing
ساختن یا ایجاد
territorialization
ایجاد ناحیه
pupation
ایجاد شفیره
pitting
ایجاد حفره
amounts
ایجاد مجموعی از...
pick and roll
ایجاد سد و چرخش
average
ایجاد میانگین
make waves
<idiom>
ایجاد دردسر
constructed
ساختن یا ایجاد
money creation
ایجاد پول
construct
ساختن یا ایجاد
lenticulation
ایجاد عدسی
lacrimation
ایجاد اشک
isochronism
ایجاد همزمانی
averaged
ایجاد میانگین
rake in the money
<idiom>
ایجاد تعجب
originative
ایجاد کننده
spermatogenesis
ایجاد نطفه
averaging
ایجاد میانگین
averages
ایجاد میانگین
orogenesis
ایجاد کوه
mythopoeia
ایجاد افسانه
originationu
ایجاد ابداع
steam heating
ایجاد حرارت با بخار
trephine
ایجاد سوراخ بامته
strike off
بی زحمت ایجاد شدن
thallogenous
ایجاد کننده تالیوم
swisher
ایجاد کننده صدای فش فش
obstructed
ایجاد مانع کردن
synchronism
ایجاد همزمانی انطباق
urtication
ایجاد خارش وسوزش
set off
<idiom>
بالانس ایجاد کردن
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
To set(create,establish)a precedent.
ایجاد سابقه کردن
reflating
تورم ایجاد کردن
reflates
تورم ایجاد کردن
reflated
تورم ایجاد کردن
reflate
تورم ایجاد کردن
pro-active
گرایش به ایجاد وقایع
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
obstruct
ایجاد مانع کردن
obstructing
ایجاد مانع کردن
obstructs
ایجاد مانع کردن
isochronism
ایجاد تقارن همزمانی
canalize
ایجاد ابراه کردن
allowance method
روش ایجاد ذخیره
agitation of water surface
ایجاد تلاطم در سطح اب
tempests
توفان ایجاد کردن
tempest
توفان ایجاد کردن
mirrors
ایجاد کپی دقیق
mirrored
ایجاد کپی دقیق
mirror
ایجاد کپی دقیق
ulceration
ایجاد زخم یا قرحه
creative prescription
مرور زمان ایجاد حق
obstruction method
روش ایجاد مانع
obstruction box
جعبه ایجاد مانع
irrupt
ناگهان ایجاد شدن
inbreed
از یک نژاد ایجاد کردن
hypnogenesis
ایجاد خواب هیپنوتیزم
hydrotaxis
ایجاد واکنش در برابر اب
holography
ایجاد تصویر لیزری
hi fi
وسایل ایجاد صدا
goitrogenic
ایجاد کننده گواتر
goiterogenic
ایجاد کننده گواتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com