English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
nominal filter صافی به اندازه عبور معین
Other Matches
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
dosing اندازه معین
doses اندازه معین
dose اندازه معین
dosed اندازه معین
to set measures to anything برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
calibrated orifice سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
absolute filter صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
false attack حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
line filter صافی خط
water filter صافی اب
sleekness صافی
oaleaceous صافی
defecator صافی
scumble صافی
filter bed صافی اب
limpidity or limpidness صافی
leach صافی
filter صافی
colander صافی
colanders صافی
strainer صافی
strainers صافی
filters صافی
limpidity صافی
planeness صافی
pureness صافی
absolute filter صافی صد در صد
smoothness صافی
filter press صافی فشاری
filter capacitor خازن صافی
filtrable صافی کردنی
filtration از صافی گذراندن
filters فیلتر صافی
filrate از صافی گذشتن
filterable صافی کردنی
filrate از صافی گذراندن
filter add کمک صافی
filter bed صافی شنی
light filter صافی نور
filter characteristic مشخصه صافی
filter chock چوک صافی
gas mask canister صافی گاز
glassiness صافی زلالی
gravel filter صافی شنی
interference eliminator صافی تداخل
interference filter صافی تداخل
interference filter صافی پارازیت
leach صافی کردن
leach از صافی گذراندن
gloss صافی براقی
filter صافی پالایه
fuel filter صافی بنزین
fuel filter صافی سوخت
frequency filter صافی فرکانس
filter circuit مدار صافی
filter condenser خازن صافی
filter crystal کریستال صافی
filter curve منحنی صافی
filter disc قرص صافی
filter disk قرص صافی
filter flask بالن صافی
filter layer لایه صافی
filters صافی پالایه
fineness موشکافی صافی
filter فیلتر صافی
band screen صافی مخازن
accelofilter صافی سریع
purity صافی پاکدامنی
acoustic filter صافی صوتی
porous filter صافی متخلخل
polarizing filter صافی قطبی
noise filter صافی همهمه
nominal filter صافی میکرونی
serenity بی سر وصدایی صافی
oil filter صافی روغن
crystal filter صافی بلورین
petrol filter صافی بنزین
filtering از صافی گذراندن
killer stage صافی رنگ
color killer صافی رنگ
break even صافی درامدن
differentiating filter صافی ممیز
line filter صافی شبکه
line filter صافی همهمه
filter packing لایی صافی
scratch filter صافی پیکاپ
filter paper کاغذ صافی
filter network شبکه ی صافی
electric filter صافی الکتریکی
edge fillter صافی چاکدار
absorbent filter صافی جذب
suction filter صافی مکنده
filter packing پوشش صافی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
high pass filter صافی بالا گذر
infltrate از سوراخهای صافی گذراندن
filtrate مایع زیر صافی
band stop صافی میان نگذر
filter stick لوله صافی دار
low pass filter صافی پایین گذر
band pass صافی میان گذر
strainer well چاه صافی دار
serene صافی صاف کردن
low frequency filter صافی فرکانس پایین
flexible oil filter line لوله صافی روغن
impedance transforming filter صافی تبدیل امپدانس
integrating filter صافی جمع کننده
narrow band filter صافی فلزات باریک
power line filter صافی جریان برق
filter insert دریچه یا مدخل صافی
high pass acoustical filter صافی صوتی بالا گذر
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
lawn مرغزار باپارچه صافی کردن
low pass acoustical filter صافی پایین گذر صوتی
lawns مرغزار باپارچه صافی کردن
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
band pass filter circuit مدار صافی باند پاس
fluted filter paper کاغذ صافی چین دار
leach [liquid formed by leaching] مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leachate مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
gauged اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
hypostyle hall [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
given معین
fixed معین
definite معین
regular معین
regulars معین
auxiliaries معین
auxiliary معین
specific معین
specifics معین
rubicon حد معین
ledger معین
punctual معین
subsidiary معین
subsidiaries معین
settled معین
indeterminate نا معین
adjutant معین
adjutants معین
determinate معین
adjutor معین
accessorial معین
allying معین
ledgers معین
ancillary معین
certain معین
accessory معین
ally معین
specified معین
precise معین
limiting معین
regulars معین مقرر
adverb معین فعل
anyone هرشخص معین
shall فعل معین
determinate error خطای معین
destined مقصد معین
regular معین مقرر
adverbs معین فعل
rhomboidal شبه معین
positive یقین معین
do فعل معین
definitive معین کننده
insets : معین کردن
inset : معین کردن
part performance عقد معین
adverb modifying a verb معین فعل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com