English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
Other Matches
aboveboard پوست کنده
husked پوست کنده
hulled پوست کنده
picked پوست کنده
in plain english پوست کنده
peeled پوست کنده
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
plainest ساده پوست کنده
ptisan گندم پوست کنده
plainer ساده پوست کنده
shelled almond بادام پوست کنده
plain ساده پوست کنده
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
plains ساده پوست کنده
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
she is a peach هلوی پوست کنده است
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
wiles تزویر
wilily با تزویر
artifices تزویر
falsification تزویر
candid بی تزویر
ingenuous بی تزویر
artifice تزویر
simple hearted بی تزویر
guile تزویر
disingenuousness تزویر
double-dealing تزویر
dissimulation تزویر
guileless بی تزویر
artless بی تزویر
single-minded بی تزویر
single minded بی تزویر
duplicity تزویر
wiliness تزویر
plain hearted بی تزویر
hypocrisy تزویر
act hypocritical تزویر کردن
falsifies تزویر کردن
falsify تزویر کردن
dissimulate تزویر کردن
impostrous تزویر امیز
guileless بی حیله و تزویر
dissimulated تزویر کردن
falsified تزویر کردن
wile تزویر مکر
ingenuously بدون تزویر
dissimulating تزویر کردن
doubliy ازروی تزویر
disingenuously ازروی تزویر
dissimulates تزویر کردن
guilelessly بدون تزویر
unsophisticated بی تزویر جانزده
falsifying تزویر کردن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
fairly بدون تزویر منصفانه
feigningly از روی بهانه یا تزویر
guilefully از روی حیله و تزویر
adulteration جعل و تزویر استحاله
hypocritical توام با تدلیس و تزویر
guile دستان و تزویر تلبیس
guilefully از روی حیله و تزویر مزورانه
underhand حقه بازی تقلب و تزویر
open faced دارای سیمای بازو بی تزویر
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel پوست انداختن پوست
peels پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
log کنده
logs کنده
knockstone کنده
block کنده
blocked کنده
stocked کنده
blocks کنده
stock کنده
chumps کنده
chump کنده
timber کنده
graven کنده
stubbing کنده
pulled کنده
block aead سر کنده
clogs : کنده
stubbed کنده
stub کنده
clogged : کنده
clog : کنده
chunks کنده
anvil stock کنده
chunk کنده
dugout dewelling کنده
stubs کنده
bilboes کنده
bloc کنده
blocs کنده
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
engravers کنده کار
grits جوپوست کنده
engraver کنده کار
olympic lift کنده یک چاک
stumpy پر از کنده درخت
stump کنده درخت
stumped کنده درخت
carver کنده کار
plummer block کنده شفت
log کنده چوب
blockette کنده کوچک
logs کنده چوب
plummer block کنده محور
block mark نشان کنده
block length درازای کنده
control block کنده کنترل
block size اندازه کنده
deblock شکستن کنده
deblocking کنده شکنی
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
in intaglio بشکل کنده
ingraving کنده کاری
inside sarma انواع کنده رو
building blocks بنا کنده
glyptics کنده کاری
trunk کنده درخت
unstuck کنده شده
building block کنده ساخت
trunks کنده درخت
graving کنده کاری
building block بنا کنده
building blocks کنده ساخت
dugouts کنده شده
dugout کنده شده
wooden anvil stock کنده چوب
stumping کنده درخت
logrolling کنده غلتانی
leg pickup کنده کشی
stumps کنده درخت
leg lift and side roll کنده سرانبون
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
frankly رک وپوست کنده
entry block کنده مدخل
loggets کنده کوچک دیرک
trunks الوار کنده چوب
cutting chisel اسکنه کنده کاری
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
chalcographer کنده کاری روی مس
break ground لنگر از زمین کنده شد
trunk الوار کنده چوب
loggats کنده کوچک دیرک
intagliated کنده کاری شده
carvings کنده کاری کردن
carves کنده کاری کردن
carved کنده کاری کردن
carve کنده کاری کردن
quarried ازکان کنده شده
groats گندم یاجوپوست کنده
chalcogrophy کنده کاری روی مس
logged از کنده پاک شده
dug in سنگر کنده شده
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
record blocking کنده یی کردن مدارک
block کنده مانع ورادع
rock hewn از کوه کنده شده
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
blocks کنده مانع ورادع
stubby پراز کنده درخت
blocked کنده مانع ورادع
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
ivory carving کنده کاری روی عاج
ivory carving کنده کاری روی عاج
ditches ابرو کنار راه کنده
ditch ابرو کنار راه کنده
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
zincograph روی کنده کاری شده
ditched ابرو کنار راه کنده
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
aweigh لنگر اززمین کنده شده
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
undeceive مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com