English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English Persian
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
Other Matches
jurat گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
order حواله کرد حواله کردن دستور
ratification امضاء
sigil امضاء
He signed with the letter امضاء با حرف او
signatures امضاء
cosignatory هم امضاء
signature امضاء
specimen signature نمونه امضاء
blank signed cheque چک سفید امضاء
john henry امضاء اصیل
signer امضاء کننده
initials اولین امضاء
initialling اولین امضاء
monograph امضاء با یک حرف
initialing اولین امضاء
initialed اولین امضاء
subscriber امضاء کننده
subscribers امضاء کننده
undersign امضاء کردن
initial اولین امضاء
undersigned دارای امضاء
signatories امضاء کننده
blank signed document سفید امضاء
signatures امضاء کردن
signature امضاء کردن
attestation تصدیق امضاء
signed امضاء شده
john hancock امضاء اصیل
initialled اولین امضاء
monographs امضاء با یک حرف
signatory امضاء کننده
unsigned بدون امضاء
prontonotary متصدی امضاء احکام
john henry امضاء خود سخص
single name paper سفته دارای یک امضاء
blank check چک سفید امضاء شده
i had it signed انرا به امضاء رساندم
blank check چک امضاء شده وسفید
attest تصدیق امضاء کردن
signatories صاحب امضاء امضایی
john hancock امضاء خود سخص
attested تصدیق امضاء کردن
prothonotary متصدی امضاء احکام
attesting تصدیق امضاء کردن
attests تصدیق امضاء کردن
signatory صاحب امضاء امضایی
forgery امضاء سازی سند
forgeries امضاء سازی سند
weŠthe undersigned ما امضاء کنندگان زیر
subscript زیر نویس امضاء
undersigned امضاء کننده زیر
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
poison pen نامه بی امضاء وتوهین امیز
ideograph امضاء یا علامت مخصوص شخص
abusing a blank signed document سوء استفاده از سفید امضاء
badge امضاء و علامت برجسته و مشخص
badges امضاء و علامت برجسته و مشخص
blank check چک امضاء شده بدون مبلغ
endorsement in blank فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
drafted حواله
draft حواله
warranted حواله
transfer حواله
transfers حواله
money order حواله
money orders حواله
transferring حواله
warrants حواله
assignment حواله
drafts حواله
trasfer حواله
order حواله
cheque حواله
assignments حواله
warranting حواله
cheques حواله
warrant حواله
bills حواله
bill حواله
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
delegant حواله دهنده
indorsation حواله کردن
delivery note حواله تحویل
debenture حواله دولتی
pay voucher حواله حقوقی
order cheque چک به حواله کرد
post order حواله پستی
to the order of به حواله کرد
make a draft for حواله کردن
transfer of obligation حواله مدنی
endorser حواله دهنده
draw a cheque for حواله کردن
delivery order حواله تحویل
post office order چک یا حواله پستی
drawer حواله دهنده
transference تحویل حواله
assigns حواله گیر
assigns حواله کردن
assigning حواله گیر
assigning حواله کردن
draft حواله برات
assigned حواله گیر
drafted حواله برات
assigned حواله کردن
assign حواله گیر
assign حواله کردن
drafts حواله برات
acceptance قبولی حواله
money orders حواله پولی
money orders حواله پول
drawers حواله دهنده
bank draft حواله بانکی
bank bill حواله بانکی
back order release حواله الف
assignor حواله دهنده
acceptances قبولی حواله
money order حواله پولی
assigner حواله دهنده
money order حواله پول
overdraft حواله بی محل یا بی اعتبار
money orders حواله پستی وتلگرافی
warrent حواله وسیله تضمین
warrant to bearer به حواله کرد حامل
overdrafts حواله بی محل یا بی اعتبار
overdrafts حواله زیادتر از اعتبار
sight draft برات یا حواله دیداری
overdraft حواله زیادتر از اعتبار
foreign bill حواله ارز خارجی
assignments حواله کردن مامورکردن
assignment حواله کردن مامورکردن
money order حواله پستی وتلگرافی
devisee ذینفع حواله ارزی
advice note حواله پیش پرداخت
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
divided warrant حواله پرداخت سود سهام
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
endorsing فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorse فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com