Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
to be proper for
صحیح بودن
Other Matches
Hear hear!
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number
عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
simon pure
صحیح
proper
<adj.>
صحیح
integer
صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
صحیح
correct
<adj.>
صحیح
corrects
صحیح
exacted
صحیح
correcting
صحیح
exacts
صحیح
correct
صحیح
all right
صحیح
good
صحیح
valid
صحیح
exact
صحیح
well advised
صحیح
true
<adj.>
صحیح
real
<adj.>
صحیح
integers
صحیح
exact
<adj.>
صحیح
proper
صحیح
accurate
صحیح
judiciously
صحیح
authentical
صحیح
righted
صحیح
in order
صحیح
integral
صحیح
i see
ها! صحیح !
right
صحیح
fea
صحیح
authentic
صحیح
indecorous
نا صحیح
righting
صحیح
Quite
[so]
!
صحیح!
rightfully
<adv.>
بطور صحیح
aright
<adv.>
بصورت صحیح
correctly
<adv.>
بصورت صحیح
ok
صحیح است
that is right
صحیح است
truest
خالصانه صحیح
truer
خالصانه صحیح
neatly
<adv.>
بطور صحیح
tidily
<adv.>
بطور صحیح
orderly
<adv.>
بطور صحیح
properly
<adv.>
بطور صحیح
neatly
<adv.>
بصورت صحیح
duly
<adv.>
بصورت صحیح
spot-on
دقیقا صحیح
true
خالصانه صحیح
safe and sound
صحیح وتندرست
right you are
صحیح است
rightfully
<adv.>
بصورت صحیح
rightly
<adv.>
بصورت صحیح
properly
<adv.>
بصورت صحیح
A correct answer.
جواب صحیح
rightly
<adv.>
بطور صحیح
affirmative
صحیح است
authentic document
سند صحیح
justly
<adv.>
بصورت صحیح
proper fraction
کسر صحیح
considered
با اندیشه صحیح
justly
<adv.>
بطور صحیح
whole number
عدد صحیح
indue order
به ترتیب صحیح
round
عدد صحیح
roundest
عدد صحیح
righting
درست صحیح
integer number
عدد صحیح
righting
به طور صحیح حق
true complement
مکمل صحیح
integer variable
متغیر صحیح
integral number
عدد صحیح
incorrupt
صحیح و بی عیب
righted
به طور صحیح حق
whole numbers
عدد صحیح
rightly
بطور صحیح
drill
روش صحیح
drilled
روش صحیح
drills
روش صحیح
genuine tradition
حدیث صحیح
right
درست صحیح
eugenic
صحیح النسب
homozygote
صحیح النسب
right
به طور صحیح حق
righted
درست صحیح
integer
عدد صحیح
exact
صحیح عین
the ticket
کار صحیح
up front
<idiom>
روراست ،صحیح
exacts
صحیح عین
exacted
صحیح عین
aright
<adv.>
بطور صحیح
correctly
<adv.>
بطور صحیح
orderly
<adv.>
بصورت صحیح
okay
صحیح است
valid contract
عقد صحیح
valid transaction
معامله صحیح
duly
<adv.>
بطور صحیح
integers
عدد صحیح
tidily
<adv.>
بصورت صحیح
In perfect condition (shape).
کاملا" صحیح وسالم
integer
عدد صحیح
[ریاضی]
counting numbers
اعدد صحیح
[ریاضی]
cardinals
عدد صحیح مثبت
whole number
عدد صحیح
[ریاضی]
whole numbers
اعدد صحیح
[ریاضی]
cardinal
عدد صحیح مثبت
correctly
بطور درست و صحیح
authority
منبع صحیح و موثق
compos mentis
دارای مشاعر صحیح
right oh!
صحیح است بچشم
common sense
قضاوت صحیح حس عام
wronging
پیام صحیح نیست
wrongs
پیام صحیح نیست
azimuth fine adjustment
تنظیم قوس صحیح
systemoless
فاقد سیستم صحیح
wrong
پیام صحیح نیست
to do right
کار صحیح کردن
positive integer
عدد صحیح مثبت
rightly
<adv.>
بطور درست و صحیح
levelheaded
دارای قضاوت صحیح
safest
صحیح اطمینان بخش
safes
صحیح اطمینان بخش
safer
صحیح اطمینان بخش
safe
صحیح اطمینان بخش
aright
<adv.>
بطور درست و صحیح
correctly
<adv.>
بطور درست و صحیح
duly
<adv.>
بطور درست و صحیح
justly
<adv.>
بطور درست و صحیح
hit the nail on the head
<idiom>
یافتن انتخاب صحیح
properly
<adv.>
بطور درست و صحیح
rightfully
<adv.>
بطور درست و صحیح
soundly
بطور صحیح و سالم
character
عدد صحیح خصوصیت
out in left field
<idiom>
از جواب صحیح دورشدن
rounded
بصورت عدد صحیح
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
half integer number
عدد نیم صحیح
off
بیموقع غیر صحیح
due process of the law
تشریفات صحیح قانونی
impolitic
مخالف رویه صحیح
characters
عدد صحیح خصوصیت
integer programming
برنامه سازی صحیح
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
integer programming
برنامه ریزی عدد صحیح
misinforms
اطلاع غیر صحیح دادن
keep time
<idiom>
زمان صحیح رانشان دادن
legitimately
به طور مشروع یا قانونی صحیح
come to one's senses
<idiom>
شروع به فکر صحیح کردن
slugfest
بوکس بدون تاکتیک صحیح
grammar
قوانین استفاده صحیح از زمان
grammars
قوانین استفاده صحیح از زمان
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
unsigned integer
عدد صحیح بدون علامت
misinform
اطلاع غیر صحیح دادن
proper decimal fraction
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
alright
بسیار خوب صحیح است
terminating decimal
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
sounding in damages
دعوی خسارت صحیح و محکم
the right way to do a thing
صحیح برای کردن کاری
misinforming
اطلاع غیر صحیح دادن
positive integer
عدد صحیح مثبت
[ریاضی]
misinformed
اطلاع غیر صحیح دادن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
radix
عدد نشان دهنده اعشار صحیح
It is improper to go there uninvited.
ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
authentication
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
authenticate
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticating
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticates
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticated
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
integer
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
Lets suppose the news is true .
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
integers
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
euthenics
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
purist
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com