English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
Other Matches
reef صخره زیرابی
reefs صخره زیرابی
scarp صخره زیرابی
barrier reef صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
depth charges خرج زیرابی بمب زیرابی
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
drop height ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
absolute altimeter ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
underwater زیرابی
undersea زیرابی
sub aqueous زیرابی
pilling سد زیرابی
triplane target هدف کش زیرابی
hurst تپه زیرابی
underwater demolition تخریب زیرابی
deep jeep خودرو زیرابی
subsurface زیردریایی زیرابی
ash can بمب زیرابی
underneath swimming شنای زیرابی
depth bomb بمب زیرابی
deep water waves موجهای زیرابی
deep jeep جیپ زیرابی
sand bank تپه زیرابی
hydrophone میکروفن زیرابی
depth charge armor حفاظ بمب زیرابی
shoal کم جای تپه زیرابی
shoals کم جای تپه زیرابی
deep creep attack تک ناگهانی با بمب زیرابی
submersible غوطه ور شناور زیرابی
ambient noise نوعی صدای زیرابی
depth charge armor روکش بمب زیرابی
wet fly طعمه ماهیگیری زیرابی
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
k gun سکوی پرتاب بمب زیرابی
deep minefield میدان مین عمیق زیرابی
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
rocks صخره
roaches صخره
rocked صخره
roach صخره
cliffs صخره
broken rock صخره
cliff صخره
rupicoline صخره زی
rupicolous صخره زی
rock صخره
scarp صخره
flooder غرق کننده محفظه مین زیرابی
low altitude ارتفاع کم ارتفاع پست
reefs صخره دریایی
reef صخره دریایی
lithology صخره شناسی
tor صخره بلند
saxicolous سنگ زی صخره زی
precipices صخره پرتگاه
tasite صخره اتشفشانی
cliffs صخره عمودی
saxicoline سنگ زی صخره زی
cliff صخره عمودی
precipice صخره پرتگاه
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
rocks تخته سنگ یا صخره
rocked سنگ خاره صخره
rocked تخته سنگ یا صخره
vertical cliffs صخره های عمودی
rock سنگ خاره صخره
rocks سنگ خاره صخره
rock تخته سنگ یا صخره
slickenside سطح صیقلی صخره
rock work خاره یا صخره مصنوعی
rockbound احاطه شده با صخره
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
low airburst ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
talus توده سنگریزه در پای صخره
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
bombing height ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
gabbro نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
pillows صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
exmeridian altitude ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
underwater demolition تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
height datum سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
coast ساحل
beach ساحل
beached ساحل
coasts ساحل
rivage ساحل
brae ساحل
landside ساحل
littoral ساحل
causey ساحل
sea shore ساحل
beaches ساحل
banks ساحل
shore ساحل
bank ساحل
ashore به ساحل
shores ساحل
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
land combat نبرد در ساحل
beaches زدن به ساحل
in- نزدیک ساحل
beaches ساحل شنی
seacoast ساحل دریا
attack group گروه تک به ساحل
shore duty خدمت ساحل
hard beach ساحل مستحکم
coastward بطرف ساحل
bankside شیب ساحل
bank revetment پوشش ساحل
beach ساحل شنی
beach زدن به ساحل
back beach ساحل جزرو مد
offshore دور از ساحل
beached زدن به ساحل
sandbanks ساحل شنی
sandbank ساحل شنی
beached ساحل شنی
sea coast ساحل دریا
backshore ساحل جزرو مد
backshore beach ساحل جزرو مد
offshore از جانب ساحل
bank protection ساحل داری
coastward درامتداد ساحل
inshore به طرف ساحل
coastwards بطرف ساحل
coastwards درامتداد ساحل
coastwise درطول ساحل
near shore نزدیک به ساحل
coral reef ساحل مرجانی
stethe ساحل رودخانه
shore کرانه ساحل
shore ساحل دریا
seashores ساحل دریا
river line خط ساحل رودخانه
seashore ساحل دریا
river bank ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
in نزدیک ساحل
coast guardsman ساحل بان
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
basegram پیام از ساحل
onshore واقع در ساحل
shores ساحل دریا
low lander ساحل نشین
on shore روی ساحل
shores کرانه ساحل
beach party تیم ساحل
riparian ساحل رودخانه زی
waterside متعلق به کناردریا ساحل
retracted دور شدن از ساحل
retracting دور شدن از ساحل
retracts دور شدن از ساحل
hinterlands زمین پشت ساحل
seebreeze باد از دریا به ساحل
shoring پیاده شدن در ساحل
Ivory Coast کشور ساحل عاج
retract دور شدن از ساحل
inside موج نزدیک ساحل
put out از ساحل عازم شدن
lee shore ساحل در معرض باد
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
near bank ساحل نزدیک رودخانه
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
riverain ساکن ساحل رودخانه
ashore بکنار بطرف ساحل
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
shelf سراشیب ساحل دریا
insides موج نزدیک ساحل
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
bank angle زاویه شیب ساحل
hinterland زمین پشت ساحل
landing beach ساحل پیاده شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com